اسباب ورود حديث در كافى - صفحه 100

گفت: اى اميرالمؤمنين، پروردگارت از چه زمانى بوده است؟ فرمود: واى بر تو، اين را براى چيزى گويند كه زمانى نبوده است؛ ولى به آن چيزى كه بوده است، نمى‏گويند: از كى بوده...» (همان: ج 1، ص 97)
آنچه در اين بخش مى‏توان گفت، اين است كه اوّلاً: راويان در مجادله‏ها، سخنان طرفين را نقل مى‏كردند. ثانيا: با مراجعه به مورد صدور هر يك از احاديث، نام مجادله‏كننده يا بعضى از خصوصيّات او مشخّص مى‏شود. ثالثا: دريافت مى‏شود كه ائمّه عليهم ‏السلام با توجّه به شناختى كه از مجادله‏كننده‏ها داشتند، آنها را دفع نمى‏كردند؛ بلكه از فرصت استفاده مى‏كردند تا حقيقت را برايشان روشن كنند.

1ـ1ـ3) درخواستهاى افراد

براى نمونه به حديث زير توجه كنيد:
مفضل گويد: «به امام صادق عليه ‏السلام عرض كردم: فدايت شوم! دعاى جامعى به من بياموزيد. امام عليه ‏السلام فرمود: خدا را ستايش كن؛ زيرا هيچ نمازگزارى نيست مگر اينكه براى تو دعا مى‏كند، هنگامى كه مى‏گويد: «سمع اللّه‏ لمن حمده» (همان: ج 2، ص 503)
با آگاهى از مورد صدور اين حديث معلوم مى‏شود كه حمد و ستايش خدا دعايى جامع است.

1ـ1ـ4) شكايتها

يكى ديگر از موضوعاتى كه موارد صدور احاديث شفاهى متقابل به آن اشاره دارد، شكايتهايى است كه افراد مختلف در زمينه‏هاى گوناگون نزد معصومين عليهم ‏السلام بيان مى‏كردند.
مثال: امام صادق عليه ‏السلام فرمود: «مردى از وحشت به رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله شكايت كرد. پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله به او امر كرد كه يك زوج پرنده براى خانه‏اش بخرد.» (همان: ج 6، ص 546)

صفحه از 108