نگرشى تطبيقى ـ تحليلى به كافى كلينى و صحيح بخارى - صفحه 47

2ـ3ـ1) محمّدبن يحيى معروف به «ذهلى»، از بزرگان علماء و اعاظم اهل حديث و از معاريف حفّاظ و از شيوخ بزرگ بخارى و مسلم و ساير صاحبان صحاح مى‏باشد (ابن خلّكان، وفيات الأعيان، ج 4، 282) و ابن‏حنبل به اخذ حديث از وى ترغيب مى‏كرده است. (18: ج 4، ص 416) بنا به نقل خطيب بغدادى و ديگران، بخارى در موضوع «خلقت لفظ قرآن» ـ كه از بحثهاى داغ آن زمان بود ـ مورد تكفير استاد بزرگ خود «ذهلى» واقع گرديد و از نظر او و اكثر علماى نيشابور، منحرف و فاسد العقيده شناخته و مطرود شد كه ناگزير از ترك نيشابور گرديد (نك: 18: ج 2، ص 31 و ج 3، ص 415، 30: ج 1، ص 38)
شخص بخارى اين پيش آمد تلخ و گرفتارى را به حسادت مخالفانش نسبت مى‏دهد. (ذهبى، شمس الدين، تذكرة الحفّاظ، ج 5، ص 555)
2ـ 3ـ2) بنا به نقل ابن‏حجر عسقلانى، على‏بن مدينى استاد بخارى، كتاب «علل» را نگاشت و در حفاظت از آن سخت مى‏كوشيد. در موقعيّتى خاص، بخارى غيبتِ موقّت استاد را مغتنم شمرده، با تطميع، كتاب را از يكى از فرزندان «مدينى» به عاريت گرفته نسخه‏بردارى مى‏كند. «مدينى» مدّتى پس از بازگشت، از برخورد بخارى با مباحث استاد، به ماجرا پى برده، گرفتار اندوهى شديد مى‏شود و سرانجام در اثر همان غم و اندوه، از دنيا مى‏رود. امّا بخارى با اين نسخه به دست آمده از كتاب «علل»، خود را از بحث و بررسى بيشتر درباره راويان مستغنى مى‏بيند و به خراسان باز مى‏گردد و با استفاده از آن كتاب، «صحيح» خود را مى‏نگارد و شهره آفاق مى‏گردد. (2: ج 9، ص 46)
2ـ3ـ3) عدّه‏اى از بزرگان اهل تسنّن، بر تعداد قابل توجّهى از روايات صحيح بخارى انتقاد كرده، صحّت آن را نپذيرفته‏اند و جمعى از راويان آن را تضعيف كرده‏اند. ابن‏حجر در مقدّمه «فتح البارى في شرح صحيح البخارى» گويد كه حفّاظ، صحّت يكصد و ده حديث صحيح بخارى را نپذيرفته‏اند... (نك: 3: ج 2، ص 111 ـ

صفحه از 76