حديث، اگر چه به خاطر وجود سهلبن زياد و مفضّلبن صالح و غير آن دو (به اصطلاح متأخّران) ضعيف است امّا اين مسئله زيانى به درستى مضمون آن وارد نمىآورد. زيرا به وسيله برهان عقلى تأييد و تقويت مىشود. (صدرالدين شيرازى، شرح اصول كافى، ج 1، 220)
يكى از قرائن اطمينانبخش يا ترجيح دهنده، اين بوده است كه حديث در دو يا چند اصل از «اصول اربعمائة» ۱ ، يا در كتابهايى كه خدمت امامان عليهم السلام عرضه شده و آن بزرگواران به صحّت آنها گواهى دادهاند، يا كتابهايى كه اعتماد و عمل به آنها نزد طبقه اوّل علماى اصحاب شايع بوده، موجود باشد؛ اعم از اينكه نويسنده اين گونه اصلها، شيعه به يا از غير اماميّه باشند. (نك: 22: ص 43ـ45) بر همين اساس، چه بسا متأخّران از دانشمندان شيعه ـ كه خود از پايهگذاران و پيروان تقسيمات جديد و چهارگانه حديث ۲ بودهاند ـ عملاً در مواردى به روش متقدّمان عمل كردهاند؛ مثلاً حديث موثّق را بنا بر اصطلاح جديد ـ يعنى آنچه غير امامى يا منحرف از تشيّع در طريق آن بوده و داراى قرائن ياد شده بوده است ـ بر حديث حَسن ـ كه طريق آن همه امامى بودهاند، امّا خود خالى از قرائن بوده است ـ مقدّم شمردهاند. نمونههاى متعدّدى از شخص علّامه حلى در «مختلف» و شهيد ثانى (ره) در شرح شرايع و... در اين زمينه وجود دارد. (همان: به نقل از شيخ بهايى، مشرق الشمسين، ص 3 و 4)
صاحب معالم، در اين باره گويد:
...فإنّ القدماء لاعلم لهم بهذا الاصطلاح قطعا لاستغنائهم عنه في الغالب
1.منظور از «اصل حديثى»، جزوه يا كتابى است كه نويسنده، احاديث آن را بدون واسطه ـ يا به يك واسطه قابل اعتماد ـ از معصوم عليه السلام دريافت و ضبط كرده باشد و اصول اربعمائة ـ يا اصلهاى چهارصدگانه ـ (حدود) چهارصد اصلى است كه اصحاب ائمّه عليهم السلام ـ به ويژه امام صادق عليه السلام ـ از مجالس درسى ايشان تهيه كردهاند كه مبناى تنظيم كتاب كافى و ساير كتب اربعه شيعه قرار گرفته است. (نك: الذريعه ج ۲، ص ۱۲۵ تا ۱۶۷ ذيل «اصل»)
2.صحيح، حسن، موثّق و ضعيف: به كتابهاى دراية الحديث، مانند «الدرايه» شهيد ثانى و غير آن مراجعه شود.