كرده است. ضعف ايمان آنها دشمنى و ستيز هر يك از اينان با امام علىّبن ابىطالب معروف خاصّ و عامّ و مضبوط آثار و تواريخ معتبر است، عمرانبن حطان، از رؤساى خوارج و فقهاء و خطباى آنان بوده كه ضمن اشعار معروفش، ابنملجم را در كشتن على عليه السلام به نحو شگفت آورى مىستايد:
يا ضربة من تقيّ، ما أراد بهاإلّا ليبلغ من ذي العرش رضوانا
(5: ج 3، ص 1128 7: ج 7، ص 316. ابنكثير در همينجا به نقل بخارى از اين شخص، از عايشه تصريح مىكند.) ۱
بخارى در كتاب اللّباس، و باب لَبس الحرير و باب نقض الصور (همان: ص 2624، حديث5952؛ عمرانِ بن حِطّان: أن عايشة...) للرجال [3: ج 2، ص 2583، حديث 5835 قال: سألت عايشة...] از اين شخص نقل حديث كرده است.
5ـ 2ـ 2ـ 4) نمودهايى از تعصّب در صحيح بخارى
1. كمرنگ كردن فضائل على عليه السلام
از آنچه در صحيح بخارى در «كتاب فضائل الصحابة» و غير آن آمده، بهخوبى، مشهود است كه: اوّلاً: نه تنها علىّبن ابىطالب در كنار ساير صحابه به گونهاى آمده است كه فضيلت قابل توجّهى براى او نسبت به ديگران مطرح نيست، بلكه بعضى از آنها به ويژه سه خليفه نخستين، با تأكيد بيشترى مطرح شده و براى مخالفان على عليه السلام امثال طلحه و زبير و معاويه و ديگران با هر تلاش ممكن، جايگاه قابل توجّهى باز شده است. ثانيا: از نقل روايات مهمّ و مشهورى كه در ساير كتابهاى معتبر اهل سنّت از صحاح و مسانيد آمده ـ كه برخى جمعا و بعضى منفردا، دلالت بر اولويّت على عليه السلام به مقام خلافت پيامبر صلى الله عليه و آله دارند ـ خوددارى كرده است؛ احاديثى مانند: حديث غدير، حديث آيه تطهير، طائر مشوىّ، سدّ ابواب (البتّه
1.صاحب الاستيعاب پس از ذكر دو بيتى ابنحطّان، شعر بلندى از بكربن حمّاد القاهرى (التاهرى)، در ردّ شعر او و برهمان وزن نقل مىكند كه بيت اخير آن اين است:
فسوف يَلقى به الرحمن غَضْبانا
إلّا ليصلى عذاب الخلد نيرانا