در اين معنا كه انسان نمىتواند از طريق حواسّش به شناخت خدا دست يابد، در قرآن، شواهد بسيارى وجود دارد:
و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلّا وحيا أو من وراء حجاب، أو يرسل رسولاً فيوحي بإذنه ما يشاء إنّه عليّ حكيم. (شورى (42)/ 51).
احاديث دو باب از كافى (كتاب الحجّة، باب طبقات الأنبياء و الرسل و الأئمّة عليهم السلام ؛ همان، باب الفرق بين الرسول و النبيّ و المحدّث) به توضيح اسبابى مىپردازد كه بدان وسيله، خداوند با ديگران سخن مىگويد.
از نظر قرآن، وحى خداوند تنها محدود به انبياء نيست و صحبت فرشتگان نيز تنها محدود به انبياء نمىشود. براى مثال به اين آيات بنگريد.
و أوحينا إلى أمّ موسى أن أرضعيه... (قصص (28)/7)
و أوحى ربّك إلى النحل أن اتّخذي من الجبال بيوتا... (نحل (16)/68)
و إذ قالت الملائكة يا مريم إنّ اللّه اصطفاك و طهّرك... (آل عمران (3)/42)
و إذ قالت الملائكة يا مريم إنّ اللّه يبشّرك بكلمة منه... (آل عمران (3): 45)
احاديث قبلى به ويژه نخستين حديث باب «الفرق بين الرسول و النبيّ و المحدّث» به خوبى نشان مىدهد كه آنگونه كه گفتيم، وحى يا سخن گفتن فرشتگان، تنها محدود به انبياء نمىشود.
2) «امام» به معناى راهنما و هدايتگر است، كسى كه اطاعتش واجب است و مردم بايد از او پيروى كنند. لغت امام در قرآن به شكل مفرد و جمع (ائمّة) آمده است. در قرآن به روشنى، اشاره شده كه همانگونه كه هر امّتى را رسولى است، همانگونه، امام هم دارد؛ براى مثال:
ـ ولكلّ أمّة رسول. (يونس (1)/7)
ـ يوم ندعو كلّ أناس بإمامهم. (اسراء (17)/71)
قرآن ائمّه را به دو دسته تقسيم كرده است: امامانى كه به سوى درستى