فرشتهاى را براى سخن گفتن با او فرستاده باشد؛ چه اين برقرارى ارتباط با فرشته، ديدارى باشد يا فقط شنيدارى، در خواب باشد يا بيدارى. در احاديث قبلى و بعدى، اين نكته كاملاً آشكار است كه امامان، شريعت خود را از حضرت محمّد صلى الله عليه و آله دريافت كردهاند و در جهات ديگر بوده كه آنها از خداوند، وحىاى را دريافت مىكردند.
ب) در احاديثى كه به آيه 52 سوره الحج اشاره مىكند، لغت «محدّث» اضافه شده (همان گونه كه در حديث چهارم باب الفرق بين الرسول و النبيّ و المحدّث آمده است.)
اين لغت، نه تنها به ويژه بوسيله شيعيان به كار مىرود، بلكه توسّط برادران سنّى نيز به كار مىرود. در حديث از عبداللّهبن عباس ـ كه اسناد آن را اهل تسنّن صحيح مىدانند ـ نقل شده كه او اين آيه از سوره حج را دقيقا به همين شيوه قرائت مىكرده است؛ يعنى با افزودن واژه محدّث. (بخارى، الصحيح، ج 5، ص 15؛ ابن ابىداوود، المصاحف، ص 75؛ قرطبى، الجامعالاحكام القرآن، ج 2، ص: 80 ـ 79؛ طحاوى، مشكل الاثر، ج 2، ص 259؛ باجى، المعتصر، ج 2، ص 298؛ ابنحجر عسقلانى، فتح البارى، ج 8، ص 51؛ عينى، عمدهالقارى، ج 16، ص 199؛ قسطلانى، ارشاد السارى، ج 6، ص 103؛ سيوطى، الدرّ المنثور، ج 4، ص 366؛ آلوسى، روح المعانى، ج 18، ص 186؛ الشوكانى، فتح القدير، ج 3، ص 463) يادآورى مىشود كه كلمات اضافى در اين آيه، بخشى از متن قرآن نيستند؛ اگر چه از پيامبر نقل شدهاند و پيامبر نيز آنها را از خداوند متعال دريافت كرده است. البتّه ضرورى هم نيست كه هر آنچه خداوند به پيامبرش نازل كرده و پيامبرش نيز بازگو نموده، جزئى از قرآن باشد و ممكن است حتّى چيزى باشد كه فورا توسّط پيامبر و به جهت تفسير وحى گفته شده باشد. در اين معنا، بايد به احاديث قدسى توجّه داشت كه خداوند از طريق پيامبرش در مقام اوّل، سخن گفته است و تمام مسلمانان نيز آن را قبول دارند و در عين حال، جزئى از قرآن نيست.
توضيحات كامل قرآن در ادامه خواهد آمد.