«من با فرشتگان زيادى ديدار كردم، تا آنگاه كه به دستور عبيداللّهبن زياد به وسيله آتش شكنجهام كردند و پس از آن، ملاقات با فرشتگان متوقّف شد و پس از آنكه بهبود يافتم، دوباره آغاز شد.» پيداست كه آنچه در مورد او گفته شده ـ اعم از ديدار با فرشتگان، مصافحه با آنها، ديدن آنها ـ تنها مدّت بسيار كوتاهى از او سلب شده و پس از آن تا آخر عمر، از اين ملاقات بهرهمند بوده است. (نك: مسلم، ج 4، ص 48 ـ 47 و شروح آن: نَوَوى، ج 8، ص 206، آبى و سندسى، ج 3، ص 361؛ احمدبن حنبل، المسند، ج 4، ص 427 و 428؛ دارمى، سنن، ج 2، ص 305؛ حاكم، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 472؛ ابنسعد، الطَبقات، ج 7، بخش 1، ص 6؛ ابن عبدالبرّ، الاستيعاب، ج 3، ص 1208؛ ابن الاثير، اُسد الغابة، ج 4، ص 138؛ همو، جامع الاصول، ج 7، ص 551؛ ابنحجر، الاصابة، ج 3، ص 27 ـ 26؛ همو، تهذيب التهذيب ج 8، ص 126؛ همو، فتح البارى ج 12 ص 261؛ عسقلانى، شرح المواهب، ج 7، ص 133. همچنين به كتب ديگر احاديث، زندگىنامهها و تاريخ مراجعه شود.)
نتيجه اينكه وجود محدَّثون موضوعى است كه همه مسلمانان به آن اذعان دارند و امرى بر خلاف اصول بنيادين اسلام نيست. علاوه بر آن، بيانگر اين مطلب است كه چنين افرادى جزء انبياء قلمداد نمىشوند و شريعتى با خود نياوردهاند.
در اينجا مسئله پذيرش يا عدم پذيرشِ دوستى و صحّت نقل قولهاى بالا يا هر نقل قول و روايتى در باب اين موضوع مطرح نيست. تنها مقصود، نشان دادن و پذيرش مسئله محدَّثون توسّط تمام مسلمانان است.
* ص 57 ـ كتاب الحجّة، باب فرض طاعة الائمّة، ح 6، ذيل «لنا الأنفال»:
«انفال» جمع «نفل» است كه معناى تحت اللّفظى آن «مازاد» است؛ امّا معناى خاص آن را در قوانين اسلامى، اينگونه در آيه توضيح دادهاند: «و ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم عليه من خيل و لا ركاب و لكنّ اللّه يسلّط رسله على من يشاء.» (حشر (59)/ 6)