نقد و بررسى نظريّه سيوطى در باب تناسب سوره‏ ها - صفحه 82

ص19834)
امّا دو مصدر ثلاثى مزيد از همين ريشه، يعنى «مُناسبة و تَناسُبا» كاربرد كمتر و سابقه كوتاه‏ترى در فرهنگ عربى دارند؛ به كار زيرا در قرآن هرگز به كار نرفته‏اند و در سنّت نيز چندان استفاده نشده‏اند. (همان) همچنين در نخستين جوامع لغت عرب مانند «العين» نوشته «خليل‏بن احمد فراهيدى» (100 ـ 175) و «جمهرَةُ اللُّغة» تأليف «ابن‏فارس رازى» هم سخنى از اين دو مصدر به ميان نيامده است.
اندك زمانى پس از ابن فارس، «ابونصر اسماعيل‏بن حمّاد جوهرى» (م 395) در فرهنگ «تاج اللّغة» فقط از لغت «مناسبت» ياد مى‏كند و مى‏گويد: فلانٌ يُناسب فلانا... فلانى مناسب فلانى است؛ يعنى نسيب او و خويشاوند اوست. (14: ج 1، ص 224) حدود سه قرن بعد، همين محتواى صحاح را در لغت‏نامه مبسوط «لسان العرب» از «ابن‏منظور» (630 ـ 711) و در فرهنگ دقيق «المصباح المنير» از «فيّومى» (م770) و نيز در واژه‏نامه مشهور «القاموس المحيط» از فيروزآبادى (729 ـ 817) مى‏توان ديد.
چنين وضعى نشان مى‏دهد كه اين دو كلمه، در زبان و فرهنگ كهن عرب جايگاهى نداشتند و در قرون نخستين اسلامى مطرح نبودند، و تنها در قرون اخير، اندك اندك، بر زبان و قلم نويسندگان علوم قرآنى و تفسير، جارى شده‏اند.
امّا در فرهنگهاى جديد، اين واژه‏ها در كنار واژه‏هاى كهن نشسته‏اند؛ مثلاً در يكى از جديدترين واژه‏نامه‏هاى عربى، يعنى «المعجم العربيّ الحديث» نوشته «دكتر خليل الجرّ» آمده است: تناسب ميان دو شخص، يعنى همسانى و همانندى. تناسب مصدر است و در علم بديع، يعنى مراعات همانندى در واژه‏هاى كلام كه توافق و ائتلاف نيز ناميده مى‏شود. در رياضيات، تناسب، برابرى ميان دو نسبت است. مناسب، اسم فاعل است و به معانىِ خويشاوند، سازگار، و هم شكل مى‏آيد.
مقايسه بين فرهنگهاى قديم و جديد، نشان مى‏دهد كه اين گونه واژه‏ها، در بستر تاريخ و در پرتو پيدايش و گسترش دانشهايى چون «رياضيات» و «بلاغت» كاربرد

صفحه از 99