نقد و بررسى نظريّه سيوطى در باب تناسب سوره‏ ها - صفحه 93

وى آن را قاعده‏اى براى نظم فعلى بپندارد؛ امّا صحت اين قاعده، به شرطى است كه ترتيب فعلى بر حسب ترتيب نزول بوده باشد؛ حال آنكه چنين نيست. به عنوان مثال، اغلب سوره‏هاى مدنى، مقدّم بر سوره‏هاى مكى قرار گرفته‏اند؛ پس چگونه مى‏توانند توضيح و شرحِ ما قبل خود باشند؟!
نقد سوم: حقّ اين است كه گاه آياتى از قرآن، در تفصيل آيه‏اى مجمل ـ كه قبلاً نازل شده بود ـ آمده است. همچنين گاه آيه‏اى مجمل، آيات مشروحِ قبلى را خلاصه كرده است. به بيان بهتر، قرآن يك حقيقت به هم پيوسته و يكپارچه است كه همه بخشهاى آن، به طور متقابل يكديگر را تفسير مى‏كنند؛ امّا اين حقيقت را نمى‏توان به هيچ وجه با قاعده و ضابطه ترديدناپذير سيوطى، قابل قياس دانست.
نقد چهارم: به فرض كه ثابت شود همه مجملات «فاتحة الكتاب» در سوره بقره تفصيل يافته است ۱ ، اين كمال و اين شرح و بسط، اختصاصى به سوره بقره ندارد تا دليل بر تعاقبِ او نسبت به «فاتحة الكتاب» شود. زيرا تمامى سوره‏هاى قرآن، نسبت به فاتحة الكتاب همين حالت را دارند و سوره حمد عصاره و چكيده همه حقايق قرآن است و سيوطى خود به اين حقيقت، معترف است، ۲ از همين رو آن را «أُمّ القرآن» يا «أساس القرآن» ناميده‏اند (51: ص 16) تا روشن شود كه همه اهداف و مقاصد قرآن كريم را اين هفت آيه، در بر دارد. پس همه سوره‏ها با داشتن اين كمال، مى‏توانستند بعد از سوره حمد، به جاى سوره بقره قرار گيرند.

وجه دوم مناسبت

بعد از وجه اوّل، سيوطى يك‏يك آيات سوره حمد را نوشته و كوشيده است تا بسط و تفصيل آن را در سوره بقره نشان دهد. به عنوان مثال مى‏گويد:

1.در وجه دوم، ثابت مى‏شود كه چنين نيست.

2.سيوطى در همين كتابش، نه تنها خود به اين حقيقت اعتراف دارد، بلكه از قول حسن بصرى و زمخشرى و فخر رازى و بيضاوى و غزّالى نيز آن را نقل مى‏كند. (همان، ص ۳۲)

صفحه از 99