باشد، بسيار جاى تأمّل است؛ زيرا:
1. ربوبيّت خداوند ـ كه در سوره حمد با جمله «ربّ العالمين» بيان شده ـ دامنهاى بسيار گسترده دارد و منحصر كردن آن در يك موضوع، يعنى «خلقت انسان»، صحيح نيست.
2. عوالم هستى كه با واژه جمع «عالمين» مطرح شده است، فقط در نشئه مادّى دنيوى خلاصه نمىشود.
3. موجودات نشئه مادّى دنيوى هم به «آدميزاد» انحصار ندارد.
پس در عين شرافت نوع انسان بر ديگر انواع عالم، دست كم مىبايست در همين سوره بقره، از آفرينش ملائكه و جنّيان ـ كه برخى افرادشان به مراتب، برتر و افضل از برخى افراد انساناند ـ توضيحاتى مىآمد؛ در حالى كه به عنوان نمونه، درباره خلقت جن در جزء 14 (حجر (15) / 27) و جزء 27 (الرحمن (55) / 15)، و درباره فرشتگان در جزء 24 (فاطر (35) / 1) و جزء 29 ( معارج (70) / 4) آياتى آمده است.
نقد دوم: بنابر قاعده كشف شده فوق توسّط سيوطى، داستان آفرينش آدم كه در سوره حمد، به صورت خيلى مجمل، يعنى در دو كلمه «ربّ» و «عالمين» آمده و در سوره بقره، كمى تفصيل يافته، مىبايست در سورههاى بعد ـ مثل آل عمران ونساء ـ شرح و بسط بيشترى مىيافت؛ در حالى كه مىبينيم اين داستان در سوره آل عمران به جاى تفصيل بيشتر فقط در يك آيه، به اختصار ياد شده (آيه 59) و در سوره نساء (آيه 1) و سوره مائده (آيه 98) به كمترين اشاره اكتفاء گرديده و آن گاه در سوره اعراف (آيات 11 تا 25) بسط و تفصيلى، حتّى بيش از بقره يافته است. اگر در ادامه سورهها هم دقت شود، بطلان قاعده فوق، آشكارتر مىگردد.
نقد سوم: به خلاف گفته صاحب تناسق، سوره بقره به داستان آدم، هيچگونه اختصاصى ندارد. زيرا: