1. داستان آدم مهمترين مطلب سوره بقره نيست؛ چرا كه مباحث گستردهترى در سوره بقره آمده كه قابل قياس با داستان آدم نيست، مثل قصه موسى و يهود (آيات 47 تا 96)، احكام حجّ (آيات 124 تا 127 و 188 تا 203) و حقوق خانواده (21 و 221 تا 241) و قواعد مالى (261 تا 280) و....
2. سوره بقره در بردارنده مبسوطترين شرحِ قصه آدم نيست؛ زيرا مفصلّتر از آن در سوره اعراف آمده است. پس اگر توضيح «رب العالمين» داستان خلقت آدم باشد، مىبايست سوره اعراف به جاى سوره بقره مىنشست.
نقد چهارم: جاى تعجّب است كه سيوطى حضرت آدم را نخستين فرد عالم مىداند و اين مطلب سست را دليل بر تناسبِ سوره بقره و حمد مىشمارد؛ چرا كه خود در كتاب ديگرش چندين روايت از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نقل مىكند كه فرمودهاند: من در آفرينش، نخستين پيامبر و در بعثت، آخرين آنها بودم. (32: ج 1، ص3)
پس اگر «ربّ العالمين» به اوّلين موجود اشاره داشت، بايد سورههايى كه درباره پيامبر خاتم، حضرت محمّد صلى الله عليه و آله وسلماست، به جاى سوره بقره مىنشست. پس سورههايى مانند احزاب، مزّمّل، ضحى و انشراح ـ كه اغلب آيات آنها درباره رسول خداست ـ سزاوارتر بودند كه بعد از سوره حمد بيايند و سوره بقره دليلى بر تقدّم ندارد.
نقد پنجم: گفتيم كه سيوطى آيه 284 بقره را شرح «مالك يوم الدين» مىداند. آيا در بزرگترين سوره قرآن، يعنى «بقره»، تنها وجود يك آيه، مىتواند سوره «بقره» را شارحِ «حمد» كند؟! با اينكه در سورههاى بسيار كوچكتر از بقره، مانند سوره حديد ـ كه كمتر از يك دهم بقره است ـ اين حدّ از مناسبت و ارتباط كه نه، بلكه بسيار شديدتر را نسبت به سوره حمد مىيابيم. پس اين تناسب سست و ضعيف، نمىتواند توجيه قرار گرفتن سوره «بقره» بعد از «حمد» باشد.