خاتميّت پيامبر در همين راستا معنا مىگيرد كه در هر زمان، علاقهمندان به شناخت علوم قرآن، بر درِ خانه اهل علم قرآن بروند و اين علوم الاهى را از آنان فراگيرند؛ همان گونه كه اميرالمؤمنين عليه السلام يك شب تمام، نكاتى از سوره حمد را به ابنعبّاس آموخت. شب به سحر رسيد؛ ولى مطالب امام عليه السلام در مورد باء بسم اللّه به پايان نرسيد. (7: ص 238)
7. حجّيّت جمعيّه قرآن
قرآن در احكام و معارف، حجّت است؛ امّا حجّيّت جمعيّه دارد نه حجّيّت انفراديّه و استقلاليّه. قرآن مجملاتى دارد كه نيازمند تفسير است. از سويى، تمام امور در قرآن هست؛ چنانكه فرمود: تبيانا لكلّ شيء. (نحل (16) / 89) از سوى ديگر، به مردم امر فرموده است كه در جزئيّات، به رسول و اولى الامر رجوع كنند؛ كسانى كه امور تفصيلى را از مجملات استنباط مىكنند: «ولو ردّوه إلى الرسول و إلى أُولي الأمر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم.» (نساء (4) / 83)
آنان مصداق «من عنده علم الكتاب.» (رعد (13) / 43) هستند. به اين دليل، مثلاً قرآن مىفرمايد: «أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق اللّيل و قرآن الفجر، إنّ قرآن الفجر كان مشهودا.» (اسراء (17) / 78)
اين حكم كلّى نماز است؛ ولى جزئيّات آن چيست؟ پنج بار در شبانه روز، هفده ركعت واجب، اجزاء، موانع، شكوك، مقدّمات، مقارنات، مبطلات و ديگر احكام نماز، بر اساس كلمات پيامبر و اهل بيت عليهم السلام استخراج مىشود. به اين دليل، فقهاء در استنباط احكام، فحص مىكنند كه آيا مخصّص يا قرينه مجازى براى آيات قرآن مىيابند يا نه. اگر بعد از فحص، مأيوس شدند، آن گاه به اطلاقات و عمومات حكم مىكنند. يك نمونه ذكر مىشود:
در قرآن آمده است: «و ما تشاؤون إلّا أن يشاء اللّه.» (انسان (76) / 30؛ تكوير (81) / 29) برخى از مفسّران و فلاسفه ـ كه فحص از مخصّص نكردهاند ـ آن را مشيّت همه