سيزده نكته درباره قرآن - صفحه 51

است كه خداوند به پيغمبر مى‏بخشد. (17: ج 17، ص 89)
ضابطه كلّى را امام صادق عليه ‏السلام به دست داده است كه با اشاره به عبارت «إيّاك أعني و اسمعي يا جارة» فرمود: ما عاتب اللّه‏ عزّوجلّ به نبيّه، فهو يعني به ما قد مضى في القرآن...عنى بذلك غيره. (16: ج 2، ص 631)
با اين توضيح، مى‏توان ميان اين آيات با آيه «و اصطنعتك لنفسي» (طه (20) / 41) جمع كرد. خداوند پيامبران را وجودهايى مقدّس و مخصوص خود آفريده است. ولذا خيَرَة اللّه‏ و منتخب خدا و معصوم‏اند. لذا آيات ياد شده قبلى با آن قاعده كلامى حل مى‏شود. (نيز: نك: 16: ج 11، ص 78 تا 86)
گاهى قرآن به شيوه مَجاز سخن مى‏گويد. مثلاً از قول يهوديها نقل مى‏كند كه دست خدا را بسته مى‏دانند. (مائده (5) / 64) اگر يهود بپرسد: ما كِى و كجا چنين گفته‏ايم؟ پاسخ مى‏دهيم: در موارد متعدّد، بيانهايى داريد كه نتيجه‏اش به كنايه، آن است كه دست خدا را بسته بدانيد. اين تعبير، مجاز است؛ يعنى اينكه قدرت بارى تعالى را محدود بدانيد. قرينه براى مجاز، قرينه متّصله است كه عقل باشد. عقل مى‏گويد كه خدا دست جسمى ندارد. برخى مَجازها نيز به قرينه نقليّه روشن مى‏شود؛ يعنى بر اساس كلامِ «من عنده علم الكتاب.» آنچه گفته شد، بخشى از دلايل و شواهدى است كه نشان مى‏دهد حجّيّت قرآن، منحصر به ظاهر قرآن نيست؛ بلكه به مدلول حديث متواتر ثقلين، كتاب در كنار حامل علم آن، حجّت خداست. و اين دو، هرگز از هم جدايى ندارند.

8. تحدّىِ قرآن به چيست؟

در قرآن، سه تحدّى شده است:
الف. «قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله.» (اسراء (17) / 88)
ب. «فأتوا بعشر سور مثله مفتريات.» (هود (11) / 13)

صفحه از 75