سيزده نكته درباره قرآن - صفحه 58

پيامبر وقتى اين مطلب را شنيد، به اميرالمؤمنين فرمود: اسم اعظم را به تو آموخته‏اند. (همان: ص 89؛ 16: ج3، ص 222)
يَهُوَه نيز ـ كه نام خداوند در زبان عبرى است ـ در اصل، همين حرف «ه» است. آه نيز ـ كه اسم ديگر خداست ـ همين گونه است. (17: ج 78، ص 202) در دعاى مشلول، هفت بار تكرار مى‏كنيم: «به». اين هفت بار، تكرار نيست. در آنجا خدا را به همان اسمش «ه» قسم مى‏دهيم.
اين «ه» در عين بساطت، يك هويت غِيبيّه است كه به جز «هُ» ـ كه نَفَس انسان است ـ هيچ امر ديگرى نمى‏تواند از اين هويّت خبر دهد. لذا در نَفس هر متنفّسى جارى است. حاج ملّا هادى سبزوارى گويد:



دم چو فرو رفت، «ها»ست«هو»ست چو بيرون رود


هر نَفَسى،هاى و هُوستيعنى از او در همه

اصل نفس، همان حرف «ه» است. حرف الف در «ها» و حرف واو در «هو»، دنباله است. نَفَس هر كسى به صورت تكوين، اين هويّت را نشان مى‏دهد و فطرت بر اين، گواه است. اين است گوشه‏اى از معناى عبارت «فالهاء تنبيه على معنى ثابت» كه امام باقر عليه ‏السلام فرمودند و بدان اشاره شد.
اين حرف «ه» دو نوع نوشته مى‏شود: گاهى گرد يك چشم و گاهى به صورت دو چشم. در شكل دو چشم، اشاره به صفات جمال و جلال دارد كه در عين اينكه جمال دل آرا مى‏نماياند، از شدّت لطف، دل مى‏برد. اين بسيط، عين ذوالعينين است. جمال در شدّت خود به جلال منقلب مى‏شود. جلال چون از نظر عنايت است، جمال است. در جمال، جلال هم هست؛ مانند مسى كه طلا در آن هست، براى خالص كردن آن به كوره‏اش مى‏برند و مى‏گدازند؛ در عين حال كه رحمت و غضب همه از سوى اوست؛ مى‏خوانيم: «يا من سبقت رحمته غضبه.» (17: ج 91، ص 239؛ 2: ص 362)

صفحه از 75