ربطى به آنها ندارد. نيز مراد از اجساد در اين روايات، به هيچ وجه، تمام عالم خلق، يعنى مادّيّات نيست و مراد از عالم ارواح، عالم عقول و نفوس مجرّد ـ كه از آن به عالم امر تعبير شده ـ نيست؛ زيرا روشن است كه اين روايات در زمانى از امامان اهل بيت عليهم السلام صادر شده است كه از اين موضوعات در ميان مسلمانان، هيچ خبرى نبود.
2. اكنون نيز ـ با اينكه قرنها از ترجمه فلسفه و شيوع آن در ميان مسلمانان مىگذرد ـ دانشمندان مسلمان به هيچ وجه، از اين روايات چنين فهمى ندارند.
3. مباحث فلسفى دائماً در حال تغيير و تحوّل است. با وجود اين، چگونه مىتوان روايات اهل بيت عليهم السلام را به امورى حمل كرد كه فهم عرفى بر خلاف آن است؟ آيا فهم مردم از «ابدان» در روايات، «همه عالم اجسام» است؟ آيا مىشود روايات بسيارِ باب خلقت ارواح قبل از ابدان را به معنايى حمل كرد كه فهم متعارف، بر خلاف آن است و جز عدّهاى معدود از آن اطّلاعى ندارند؟ چگونه مىشود آيه «أَلا لَهُ الخَلْقُ وَالأَمْرُ» (اعراف (7) / 54) را به عالم امر و خلق معنا كرد؟
2. صدرالدين شيرازى (1050ه ق)
ايشان نيز همچون شيخ اشراق، قائل به حدوث روح با حدوث بدن است؛ ولى با وجود اين، قائل است كه نفس بر بدن تقدّم ذاتى دارد.
إنّ تقدّمها على البدن ذاتيّ. (7: ج 8، ص 382)
وى در جاى ديگر، در ضمن ارائه ادّله نقلى بر تجرّد نفس، روايات خلقت ارواح پيش از ابدان را آورده است. (همان: ص 306) مرحوم ملّاهادى سبزوارى در تعليقه خود پيرامون اين موضوع مىنويسد:
هذه القبليّة ذاتيّة أو دهريّة لا زمانيّة. والمراد بألفي عام، العام الملكوتيّ و العام الجبروتيّ، باعتبار مظهريّة كلّ منهما لألف اسم من اسماء اللّه.