انسان در عالم اظلّه و ارواح بررسى آراء دانشمندان قرن11 تا 13 - صفحه 13

اين تقدّم، ذاتى يا دهرى است نه زمانى. و منظور از دو هزار سال، سال ملكوتى و جبروتى است؛ به اعتبار اينكه هر يك از اين دو، مظهر هزار اسم از اسماء الاهى‏اند.
صدرالدين شيرازى در بحث از حدوث نفس به حدوث بدن، توضيحى آورده است. وى روشن مى‏كند كه اگرچه روح جسمانيّة الحدوث است و از اين جهت، تقدّمى بر بدن ندارد، ولى وجود روح منحصر به اين نيست؛ بلكه آن را نحوه‏اى ديگر از وجود هست كه با آن نحوه از وجود، بر ابدان تقدّم دارد.
بقي الكلام في أنّ هذه النفوس المتعيّنة بهذه التعيّنات الحادثة الجوهريّة هل لها كينونة اُخرى عقليّة قبل وجود البدن، كما أنّ لها عند استكمالها بالعقل بالفعل كينونة اُخرى عقليّة تخالف كينونة النفوس الإنسانيّة المتّفقة النوع، أم ليس لها قبل البدن نحو من الوجود أصلاً؟ (همان: ص 337)
كلامى كه باقى ماند، آن است كه ارواحى كه با اين امتيازات و تشخّصات حادث جوهرى متعيّن‏اند، آيا وجودى ديگر (غير از وجود حدوثى متعيّن) به صورت عقلى پيش از وجود بدن دارند؛ همان طور كه بعد از رسيدن به عقل بالفعل، آنها را وجودى عقلى است كه با وجود ارواح انسانى ـ كه اتّحاد در نوع دارندـ در تخالف است يا آنها را پيش از بدن، هيچ نحو وجودى از اصل نيست؟
وى شأن اين بحث را فراتر از آن مى‏داند كه بتوان آن را براى هر شخص بيان كرد و معتقد است كه ذوق هر شخص ادراك آن را ندارد، بلكه اكثر طبايع از شنيدن آن مشمئز مى‏شوند؛ همچون شخصى كه از بوى معطّر گل، بيزار است.
امّا او از اين بحث به اين صورت، صرف نظر نمى‏كند و در ادامه، بار ديگر اين بحث را به تفصيل، مطرح مى‏كند و مى‏گويد:
أمّا الراسخون في العلم الجامعون بين النظر والبرهان و بين الكشف والوجدان، فعندهم أنّ للنفس شؤوناً و أطواراً كثيرة، و لها مع بساطتها أكوان وجوديّة، بعضها قبل الطبيعة و بعضها مع الطبيعة و بعضها بعد

صفحه از 28