است به قرب و بعد امزجه؛ و مراد از حديث دوم، تقدّم ارواحى چند باشند كه نفوس ناطقه را بعد از استكمال، اتّصالى به آن ارواح حاصل شود. و آن ارواح، عبارت از عقول مجرّده و نفوس فلكيّه باشد. (2: ص 190)
اين قول كه مراد از روح را همان نفس نطقى مطرح در فلسفه مىداند، با صريح روايات اهل بيت عليهم السلام تنافي آشكار دارد. نفس ناطقه در اصطلاح فلسفى، فصل اخير و مميّز انسان از حيوان و بين همه انسانها مشترك است. بر اين اساس، تمايز انسانها به نفس نطقى نيست؛ بلكه تمايز به ابدان و عوارضى است كه بر آن وارد مىشود. با اين بيان، روح هيچ انسانى بدون تعلّق به بدن، قابل شناسايى نيست و به انسان خاصّى اختصاص ندارد. امّا چنانكه پيشتر روشن شد، بر اساس روايات اهل بيت عليهم السلام ارواح، دو هزار سال قبل از بدنها خلق شدهاند. در آن هنگام، ارواح با همديگر تمايز داشتند و به خودى خود، شناخته مىشدند.
7. قاضى سعيد قمى (م 1107 ه ق)
إنّ الأرواح مخلوقة قبل الأجساد بألفي عام على ماورد في الخبر. و قد كانت النفوس في عالمها النوريّ كلّها آمنت باللّه و رسله و خلفائه و ملائكته و اليوم الآخر؛ حسبما اقتضت طبيعة ذلك العالم من العلم باللّه و طاعة المقرّبين لحضرته؛ و قد أخذ اللّه عليهم الميثاق على ذلك. (10: ج 1، ص 222)
ارواح دو هزار سال پيش از ابدان، خلق شدهاند؛ چنانكه در خبر وارد شده است. و همه نفوس در عالم نورى خود به خدا و رسولان و خلفا و فرشتگانش و روز قيامت ايمان آوردند؛ به حسب طبيعت آن عالم كه علم به خدا و طاعت مقرّبين حضرتش را اقتضا دارد و خداوند بر اين امور، با آنها ميثاق و پيمان بسته است.
قمى در قسمت ديگر، به تقدّم اروح بر ابدان تصريح مىكند و توضيح مىدهد كه مراد از تقدّم ارواح بر ابدان را حقيقى نمىداند؛ لذا در شرح حديث «إنّ اللّه خلق الأروح قبل الأجساد بألفي عام» مىنويسد: