تأويل پاينده و لزوم امام زنده - صفحه 134

تحقيقاتش مشهود است‏ـ در جاى جاى آثارش، اشاراتى به ديدگاههاى باطنى و حتّى نحله‏هاى عرفانى مسيحى دارد كه به خصوص از منظر فلسفه و معنويّت تطبيقى، اشاراتى بسيار ارزشمند است. مى‏توان گفت كربن در بحث امام‏شناسى، مى‏كوشد تا از طريق احيا و بازخوانى آرا و آثار حكيمان ما، تقريرى امروزى از نظريّه امامت ارائه كند. به عبارت ديگر، وى مى‏خواهد نشان دهد كه چگونه مى‏توان آثار اين حكيمان را احيا كرد و نظريّه امامت را به عنوان نظريّه‏اى كارآمد، در زندگى انسان مطرح ساخت. به علاوه، وى ضمن بيان وجوه تشابه و تمايز ميان مسيح‏شناسى در مسيحيّت، نظريّه ولايت (قطب) در متصوّفه اهل سنّت و نظريّه امامت در تشيّع، به نوعى، برترى نظريّه امامت را به عنوان كامل‏ترين تبيين براى حيات معنوى، مبيّن مى‏سازد.
تفريد يا فردانيّت (individuation) يكى از انديشه‏هاى مبنايى كربن است. تفريد به معناى رابطه فردى انسان با عالم معناست. او تأكيد دارد كه آدمى براى ارتباط با خداوند، نياز به قيِّم، به معناى تشكيلات يا مناصب اجتماعى ندارد. رابطه انسان با خداوند يا حتّى با عوالم برتر، از نوع رابطه متوحِّد با «اَحَد» يا «يگانه با يگانه مطلق» (alone with the Alone) است؛ رابطه‏اى است كه فرد به معناى موجودى منفرد در جامعه، با خداى خويش‏ـ كه يگانه مطلق است‏ـ برقرار مى‏سازد. به همين دليل، هانرى كربن معنويّتى را كه شكل اجتماعى و عرفى پيدا كند، نقض غرض مى‏داند. به عنوان مثال، وى با چيزى چون معنويّت كليسايى‏ـ كه معنويّت را با وساطت كليسا و پاپ جست‏وجو مى‏كندـ نظر موافق ندارد. در عين حال، سلوك معنوى انسان را بى‏نياز از هدايت آشناى طريق نمى‏داند؛ ليكن چنين راهنمايى را در ساحت انفسى، در عالمى وراى عالم مادّى و زندگى اجتماعى جست‏وجو مى‏كند. بديهى است كه جمع ميان اين دو، يعنى معنويّت فردى از يك سو و داشتن راهنما (هادى) در ساحت انفسى از سوى ديگر، در نظريه امامت شيعه، به خصوص در تفسير اهل باطن از آن، ميسّر مى‏شود.
مى‏توان گفت: عمده‏ترين دليل توجّه و علاقه هانرى كربن به تشيّع و امام‏شناسى

صفحه از 153