غديرخم اشاره مختصرى شده است؛ آن هم توسّط مستشرق دانماركى، افباول ۱ كه در باره زندگىنامه پيامبر كتابى نوشته است. باول مىنويسد:
مكان غديرخم از طريق يك حديث، مشهور شد كه ريشههاى خود را در ميان شيعيان داشت و در ميان سنّيان نيز ديده مىشود. بر اساس آن حديث، پيامبر در سفر بازگشت خود از حديبيه ۲ (بر اساس نظر عدّهاى هم در بازگشت از حج) در اين مكان، درباره على گفته است: «هر كه من مولاى اويم، على مولاى اوست. (3: مدخل غدير)
باول تأكيد مىكند كه حديث و واقعه غدير، ريشههاى خود را در ميان شيعيان دارد!
مثال آشكار ديگرِ بىتوجّهى مستشرقان به تفكّر شيعى، دائرهالمعارف اسلام توماس هاكس ۳ (1965) است. او در اين دائرهالمعارف ذيل عنوان غدير مىنويسد:
شيعيان در هجدهم ماه ذىالحجّه، جشنى دارند كه در آن سه خميرـ كه نشاندهنده سه تصوير و نماد سه خليفه: ابوبكر، عمر و عثماناندـ از عسل پرشده، به وسيله چاقو، بريده مىشود و عسل آن به عنوان نماد خون خلفاى غاصب، نوشيده مىشود. اسم اين جشن غدير است؛ يعنى «بركهاى» بين راه مكّه و مدينه. آنان جشن ديگرى نيز به نام جشن خاطره دارند كه گفته مىشود محمّد، على را در غديرخم، به عنوان جانشين خود معرّفى كرده است. (12: ص 138)
من به عنوان شيعهاى هندى الاصلـ كه ده سال در ايران مطالعه كرده و در ميان شيعيان آفريقا و آمريكاى شمالى زندگى كردهام ـ هنوز هم بايد ببينم، بشنوم يا بخوانم كه اين مراسم خمير و عسل غدير جريانش چيست!! زمانى بيشتر متعجّب شدم كه ديدم حتّى «واگلى يرى» در چاپ دوم «دائرهالمعارف اسلام» اين ادّعاى سخيف را در بخشى از مقاله واقعا عالىاش در باره غدير، گنجانده است. او در پايان مىافزايد:
1.F Bhul.
2.در منابع شيعه و بسيارى از منابع اهل تسنّن بحث حديبيه مطرح نيست. (مترجمان)
3.Thomas Hughes, A Dictionary of Islam (۱۹۶۵).