ثانيا: همان ادّله بىميلى سنّتى راـ كه شعبان از آن براى بىاعتباركردن واقعه غدير استفاده مىكندـ مىتوان در برابر تشكيك او نسبت به واقعه غدير، استفاده كرد. اين بىميلى سنّتى غير از عوامل ديگرى كه ذكر آن در اين مقاله نمىگنجد، ۱ مىتواند براى توضيح رفتار اهل مدينه، مورد استفاده قرار گيرد.
ثالثا: اهل مدينه طىّ وقايعى كه امام على را از خلافت كنار گذاشت، ساكت بودند؛ امّا در ميان آنان تعداد زيادى بودند كه به رويداد غديرخم شهادت دادند. در چندين مناسبت، امام على به سراغ صحابه پيامبر رفت تا آنان را به شهادت به نفع واقعه غدير، متقاعد كند. در اينجا من فقط به يك نمونه كه در كوفه و در دوران خلافت امام على (24 سال بعد از وفات پيامبر) اتّفاق افتاده است، اشاره مىكنم:
امام على شنيد كه تعدادى از مردم نسبت به ادّعاى خلافت او شك دارند؛ به همين سبب، به اجتماعى در مسجد وارد شد و از شاهدان عينى واقعه غديرخم خواست تا كلام پيامبر را درباره مولا و سرور تمام مؤمنين، تأييد كنند. بسيارى از صحابه پيامبر برخاستند و ادّعاى امام را تأييد كردند. ما نام 24 تن از آنانى را كه به نفع امام على شهادت دادند داريم؛ اگرچه منابع ديگر، مثل مسند ابنحنبل و مجمعالزوائد حافظ هيتمى، نام 30 نفر را آوردهاند. همچنين به خاطر داشته باشيد كه اين اتّفاق 25 سال بعد از واقعه غديرخم رخ داد و طى اين دوره صدها نفر از شاهدان عينى به مرگ طبيعى يا در نبردهايى كه طى دوران خلافت دو خليفه اوّل اتّفاق افتاده بود، درگذشته بودند. اين حقيقت را نيز بر اين قضيّه بيفزاييد كه اين اتّفاق در كوفهاى رخ داد كه از مركز تجمّع صحابه، يعنى مدينه، خيلى دور بود. خود اين اتّفاق كه در كوفه و در سال 35 هجرى رخ داد، توسّط چهار نفر از صحابه و 14 تن از تابعان، روايت شده و در اكثر كتابهاى تاريخ و سنّت نيز ثبت شده است. ۲
1.براى مشاهده جزئيّات بيشتر، ر. ك:
SSA Rizvi, Imamate, Tehran: Wofis, ۱۹۸۵, PP۱۲۰- ۱۲۱.
2.براى ارجاع كامل نگاه كنيد به: الغدير ۱ / ۱۶۶ـ ۱۸۶، تهران، مؤسّسه موحّدين، ۱۹۷۶. [بايد دانست كه اين رخداد تاريخىـ كه به «مناشده» شهرت داردـ بارها تكرار شده است. براى يافتن منابع فراوان مناشده، رضىاللهعنهعلاوه بر ارجاع مؤلّف، بنگريد به پژوهش گسترده علّامه ميرحامد حسين: نفحات الازهار فى خلاصة عبقات الانوار ۹ / ۲ ـ ۳۷. (ويراستار)]