خاورشناسان و واقعه غديرخم - صفحه 121

ديدم اكثر آثار آنان درباره اسلام، واقعه غديرخم را ناديده گرفته است و با اين توجيه، استدلال مى‏كردند كه اين واقعه نوعى «خرافه» و يك ابداع شيعى است. كتاب محمّد و ظهور اسلام (1905) مارگوليوت ۱ ، تاريخ مردم كشورهاى اسلامى (1939) بروكلمان ۲ ، كتاب ميراث اسلام (1931) آرنولد و گويولام ۳ ، كتاب اسلام ۴ (1945) گويولام، كتاب اسلام كلاسيك (1963) وان گرونبان ۵ ، كتاب خلافت (1965) آرنولد ۶ ، كتاب اسلام (1970) كمبريج ۷ ، همگى به كلّى، واقعه غدير را انكار كرده‏اند. چرا اين محقّقان و بسيارى ديگر از پژوهشگران غربى واقعه غديرخم را انكار كردند؟ پاسخ اين است كه چون اكثر پژوهشگران غربى در تحقيق خود به آثار ضدّ شيعى رجوع كرده‏اند، طبيعى است كه واقعه غديرخم را انكار كنند. ال ويشيا واگلى يرى ۸ يكى از نويسندگان چاپ سوم دائره‏المعارف اسلام (1953) مى‏نويسد:
اكثر منابعى كه دانش ما مستشرقان را درباره زندگى پيامبر، شكل مى‏دهند (ابن‏هشام، طبرى، ابن‏سعد و...) از توقّف پيامبر در غديرخم با سكوت مى‏گذرند. اگر هم نامى برده شود، درباره گفتار حضرت محمّد بحثى نمى‏كنند؛ چرا كه نويسندگان اين منابع مى‏ترسيدند تا به وسيله خلفاى اهل سنّت متّهم شوند به اينكه اطّلاعاتى را در اختيار شيعيان مى‏گذارند كه آنان از آن اطّلاعات، براى حقّ خلافت على استفاده كنند. در نتيجه غربيهايى كه زندگى‏نامه حضرت محمّد را نوشتند و كارشان بر مبناى اين منابع بوده است، به همين ترتيب، به اينكه در غدير چه اتّفاقى افتاد، هيچ اشاره‏اى نمى‏كنند. (4: مدخل غديرخم)
با اين احوال، به چند مستشرقى مى‏رسيم كه از حديث يا واقعه غديرخم، نامى برده‏اند، ولى آنها هم درباره اصالت اين واقعه اظهار شكّ و ترديد كرده‏اند؛ يعنى

1.Muhammad and the Rise of Islam , Margoliouth (۱۹۰۵).

2.History of the Islamic People , Brockelmann (۱۹۳۹).

3.The legacy of Islam, Arnold and Guillaume (۱۹۳۱)

4.Islam, Guillame (۱۹۵۴).

5.Classical Islam, Von Grunebaun (۱۹۶۳).

6.Caliphate, Arnold. (۱۹۶۵)

7.History of Islam, Cambridge (۱۹۷۰).

8.L Veccia Vaglieri, Encyclopaedia of Islam (۱۹۵۳).

صفحه از 131