خاورشناسان و واقعه غديرخم - صفحه 122

همان دومين پاسخ كلاسيك سفسطه‏گران ضدّ شيعه.
نخستين نمونه از اين خاورشناسان، «ايگناز گلدزيهر» ۱ مستشرق بسيار معتبر قرن نوزدهم آلمان است. او بحث حديث غديرخم را در كتاب خودـ كه در سالهاى 1889ـ 1890 به زبان آلمانى، نوشته شد و در سالهاى 1966ـ 1971 با عنوان مطالعات اسلامى، به انگليسى ترجمه گشت‏ـ ذيل فصلى با عنوان «حديث غديرخم و ارتباط آن با منازعه فرقه‏هاى اسلامى» مورد بحث قرار داد. «گلدزيهر» وقتى در كتاب خود به شيعه مى‏رسد، مى‏نويسد:
بحث يا استدلال قوى در مطالعه شيعه، اعتقاد راسخ آنان به اين موضوع است كه پيامبر به طور آشكار، على را قبل از مرگ خود به عنوان جانشين، منصوب كرده است... بنابراين، پيروان على با اين بدعت و سنّت شناخته مى‏شوند كه انتصاب على را به وسيله دستور مستقيم پيامبر، ثابت مى‏كنند. شناخته‏ترين سنّت (و حقّى كه حتّى مراجع ارتودوكس انكار نكردند؛ ليكن عمدا به گونه‏اى ديگر تفسيرش كردند) سنّت غديرخم است كه با اين مناسبت، تجلّى يافت و يكى از محكم‏ترين بنيادهاى نظريّه شيعه علوى است. (6: ج 2، ص 112 ـ 113)
از چنين پژوهشگر برجسته‏اى انتظار مى‏رود كه ثابت كند شيعيان كجا براى حمايت از نظريّه خودشان، به چنين بدعتى دست زدند؛ ولى «گلدزيهر» در هيچ جايى مدركى پيدا نكرده است. «گلدزيهر» بعد از اشاره به ترمذى و نسائى، در زيرنويس كتاب خود، با عنوان منابع حديث غدير ۲ مى‏گويد:
نسائى آن‏چنان كه مشهور است، از پيروان على بود و ترمذى نيز در مجموعه خود، حديثهايى را كه به نفع على بوده، جمع‏آورى كرده است؛ به طور مثال: حديث طير. (همان)
اين هم نمونه ديگرى از پاسخ كلاسيك و قديمى سفسطه‏گران ضدّ شيعه است كه راويان چنين احاديثى را غيرموثّق برمى‏شمارند يا شيعيان را متّهم مى‏كنند كه سنّتهايى را بدعت مى‏گذارند (احاديثى را وضع مى‏كنند).
مثال ديگر، چاپ اوّل دائره‏المعارف اسلام (1911ـ 1938) است كه در آن به

1.Ignaz Goldziher.

2.Sources of hadith for Ghadir.

صفحه از 131