در مجموع، رفتار مردم مدينه بعد از درگذشت پيامبر، به طور طبيعى، واقعه غديرخم را بىاعتبار نمىكند. من فكر مىكنم اين كافى باشد تا شعبان را متوجّه كنيم كه تفسير او، آنچنان كه ادّعا مىكند، خيلى هم جديد نيست؛ بلكه به نظر من بيشتر ادّعاهاى او همان پاسخهاى سفسطهگران پيشين را به ياد مىآورد كه آشكارا وجود واقعه يا حديثى را كه نظر شيعه را تأييد كند، انكار مىكنند؛ چنانكه بسيارى از پژوهشگران غربى در باره اسلام، اين ادّعاى جدلى را اخذ كردهاند.
جمعبندى
در اين بررسى مختصر، من نشان دادم كه واقعه غديرخم يك واقعيّت تاريخى است كه نمىتوان آن را انكار كرد و در مطالعه تفكّر شيعى، جانبدارى اوّليه مستشرقان نسبت به سنّت يهودىـ مسيحى، با نگاه متعصّبانه ضدّ شيعى تركيب شد. نتيجتا اكثر پژوهشگران غربى واقعه غديرخم را ناديده گرفتند و اين رويداد، از نوعى نسيان به تشكيك و باز تفسير تبديل شد.
من اميدوارم اين يك مثال، حدّاقل بعضى از محقّقان غربى را متقاعد كند تا در روششناسى خود در مطالعات تفكّر شيعى، بازبينى كنند و به جاى اينكه عمدتا از طريق آثار كسانى چون شهرستانى، ابنحزم، مقريزى و بغدادىـ كه شيعيان را به عنوان يك فرقه مرتد در اسلام، معرّفى مىكنندـ وارد شوند، به آثارى از شيعه و سنّى كه واقعبينانهترند رجوع كنند.
شيعيان به حق، از اين اتّهام كه به عنوان يك فرقه مرتد كه به سبب شرايط سياسى و اقتصادى دوران صدر اسلام به منصه ظهور رسيدند، معرفّى شوند، خسته شدهاند. ايشان در پى آن هستند كه به جاى معرّفى توسّط دشمنانشان، بر اساس سنّتهاى علمى مقبول، توسّط خودشان معرّفى شوند.