امام، اسوه امّت - صفحه 86

1. واژه «اسوه» در لغت

اُسوه و اِسوه يعنى: قدوه، سرمشق، الگو، نمونه، پيشوا، مقتدا، عبرت، مثل، مثال، خصلتى كه شخص بدان لايق مقتدايى و پيشوايى گردد، مايه تأسّى، اقتدا و پيروى، صبر و آنچه مايه آرامش و تسلّى اندوهگين گردد. جمع اُسوه، اُسًى و جمع اِسوه، اِسًى است. اُسوه مانند قدوه هم به صورت مصدرى، به معناى پيروى‏كردن و تأسّى نمودن، استعمال مى‏شود و هم به صورت اسمى و به معناى آنچه بدان تأسّى مى‏شود و مورد پيروى قرار مى‏گيرد. (13: ج 6، ص 2268ـ 2269؛ 36: ج 2، ص 654؛ 6: ج 14، ص 35 و 36؛ 43: ج 1، ص 19؛ 18: ص 18؛ 17: ج 6، ص 2597)
ائتسى به يعنى او را اسوه قرار داد و به او اقتدا كرد. أسوتُه به يعنى او را اسوه و مقتداى وى قرار دادم. أساه بمصيبته تأسيةً فتأسى يعنى او را تسليت و دلدارى داد و او آرام گرفت به اينكه به او گفت: چرا اندوهگينى، در حالى كه فلانى مانند توست؟ يعنى آنچه به تو رسيده، به او نيز رسيده است؛ ولى او صبر كرد، پس تو هم به او تأسّى كن. واساه بماله مواساةً يعنى در مال خود ديگرى را مثل خود دانست و از مال خود به او داد. (19: ج 10، ص 17)

2. واژه امام در لغت و قرآن

واژه «امام» اسم مصدر است و در اصل، از مادّه «أمّ» به معنى قصد كردن آمده است. (35: ج 8، ص 431؛ 13: ج 5، ص 1865؛ 6: ج 12، ص 22؛ 31: ج 1، ص 18) پس امام به هر چه انسان به آن توجّه كند و مقصود او واقع شود، اطلاق مى‏شود. «اُمّ» به معنى اصل و مرجع است. (6: ج 12، ص 28) براى واژه «امام» معانى زيادى ذكر شده است؛ از جمله: كسى كه به او اقتدا مى‏شود و در كارها جلودار است، پيشوا، جلو، معلّم، ريسمانى كه بنّاها به هنگام بناى ساختمان از آن براى نظم كار استفاده مى‏كنند، مثال، جادّه، راه، راهنما و قسمت پيش رو و مانند آن (35: ج 8، ص 429؛ 13: ج 5، ص 1865؛ 6: ج 12، ص 24ـ 26 و 34؛ 19: ج 8، ص 193؛ 31: ج 1، ص 105)
به نظر مى‏رسد كه ريشه تمام اين معانى، همان قصد كردن توأم با توجّه خاصّ

صفحه از 109