حديث يوم الدار منابع و صحّت حديث - صفحه 54

1ـ 6ـ 1) گزارش ابن‏طاووس

ابن‏طاووس، به اِسناد خود، روايت مى‏كند كه يك تن از اصحاب پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمگفت: پس از رويداد جمل، در مورد شئون على عليه ‏السلام گفت‏وگو شد. راوى گفت: واى بر شما! چه مى‏گوييد درباره كسى كه نخستين سبقت گيرنده در ايمان است و به خدا، وى نخستين كسى است كه بدان‏چه از جانب خدا نازل شده، اقرار كرده است؟ من دهمين تن از فرزندان عبدالمطّلب بودم كه على‏بن ابى‏طالب نزد ما آمد و گفت: نداى پيامبر را پاسخ گوييد به غذاى او در منزل ابى‏طالب... . پيامبر در آن مجلس فرمود: اى خاندان عبدالمطّلب! من هشداردهنده‏اى براى شما از جانب خداى عزّوجلّ هستم... بدانيد كه خداوند، هيچ پيامبرى مبعوث نكرد مگر آنكه براى او، از خاندانش، برادر، وزير، وصى و وارثى قرار داده است. براى من نيز مانند پيامبران پيش از من، وزيرى قرار داد... به خدا سوگند، خداوند به من خبر داده كه او كيست و نامش را برايم ياد كرد؛ امّا به من امر فرمود كه شما را فرا خوانم، براى شما خير بخواهم و مطلب را بر شما عرضه كنم... اينك كدام‏يك از شما در اين امر سبقت مى‏گيرد، با اين شرط كه: برادر و وزير من در راه خداى جلّ و عزّ باشد، براى من دستى توانا در برابر مخالفانم باشد، او را وصىّ و ولىّ و وزير خود برگيرم، كه از جانب من ديون مرا ادا كند، رسالت مرا برساند، پس از من دين و وعده‏ى مرا بگزارد، همراه نكاتى كه با او شرط مى‏كنم؟ آنها همه سكوت كردند... على عليه ‏السلام از جا برخاست و گفت: اى رسول خدا! من براى اينكار آماده‏ام. پيامبر فرمود:... اى على! خداوند تو را براى اوّل اين كار برگزيد و تو را ولىّ آخر آن قرار داد. (11: ص 105)

1ـ 6ـ 2) منابع ديگر

1. مجلسى، بحارالانوار. (66: ج 18، ص 215ـ 216)

صفحه از 64