مطلب را به تمام آنها عرضه داشت. همه آنها سر باز زدند تا به من رسيد و من پاسخ مثبت دادم. مجلسى در بحارالانوار (66: ج 18، ص 177) و حرّ عاملى در اثبات الهداه (30: ج 1، ص 82 و 153) نيز همين نصّ را آوردهاند.
3. صدوق، علل الشرايع. (45: ج 1، ص 169ـ 170)
4. بحرانى، غايهالمرام. (23: ص 321)
5. طبرى، تاريخ. (51: ج 1، ص 543)
6. ابنابىالحديد، شرح نهجالبلاغه. (1: ج 13، ص 212)
7. رفاعى، يوم الدار. (43: ص 83)
8. شرفالدين، المراجعات. (44: 235، مراجعه 66)
9. احمدبنحنبل، مسند. (7: ج 1، ص 159)
10. مرعشى، ملحقات احقاق الحق. (70: ج 4، ص 61)
11. امينى، الغدير. (21: ج 2، ص 280) وى حديث را از مسند احمد آورده و تمام رجال حديث را (بر مبناى منابع اهل سنّت) توثيق كرده است. ايشان اين حديث را از منابع زير نيز آورده است: تاريخ طبرى، خصائص نسائى / 18؛ كفاية الطالب گنجى شافعى / 89؛ شرح نهجالبلاغه 3 / 255؛ جمعالجوامع سيوطى 6 / 409.
12. ابنكثير، البدايه و النهايه. (17: ج 3، ص 40، نقل از احمد به اختصار)
13. هيثمى، مجمع الزوائد. (76: ج 8، ص 302)
14. گنجى شافعى، كفاية الطالب. (64: ص 206، از عفّانبن مسلم)
15. ابنعساكر، تاريخ دمشق. (14: ج 1، ص 84)
16. ابنكثير، تفسير. (16: ج 3، ص 350)
17. ابنطاووس، سعد السعود. (11: ص 140، از كتاب تفسير محمّدبن عبّاسبن مروان)
1ـ6) يكى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم
يكى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم(كه نام او ذكر نشده است) نيز اين حديث را روايت كرده است.