و در ضمن آن مىگويد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمدر سخنان خود خطاب به بنىعبدالمطّلب فرمود: من هشداردهنده و بشارتدهنده از جانب خداى عزّوجلّ به سوى شمايم؛ پس اسلام آوريد و مرا پيروى كنيد تا هدايت را پذيرفته باشيد. سپس افزود: چه كسى با من برادرى مىكند، وزير من مىشود، ولىّ و وصىّ بعد از من و جانشين من در ميان خاندانم مىشود و دَين مرا ادا مىكند؟ جماعت ساكت شدند. پيامبر كلام خود را سه بار تكرار كرد. هر بار، همه ساكت بودند؛ به جز على عليه السلام كه پاسخ مثبت مىداد. سپس آن گروه به ابىطالب گفتند: پسرت را اطاعت كن كه بر تو امارت يافته است. (49: ج 7، ص 206)
1ـ 8ـ 2) منابع ديگر
1. ثعلبى، الكشف و البيان. (27)
2. بحرانى، غايهالمرام. (23: ص 223 و 320)
3. رفاعى، يوم الدار. (43: ص 82)
4. امينى، الغدير. (21: ج 2، ص 282ـ 283، از تفسير ثعلبى)
5. حرّ عاملى، اثبات الهداه. (30: ج 1، ص 205 و 220، از مجمعالبيان و تفسير ثعلبى)
6. ابنطاووس، بناء المقالة الفاطميّه. (13: ص 129) وى در پاسخگويى به جاحظ، به اين حديث استدلال كرده است.
7. قندوزى، ينابيع المودّه. (61: ص 79)
8. شيخ طوسى، التبيان. (56: ج 8، ص 67) وى مىگويد: اين قصّه در تفسير آيه، شهرت دارد.
9. حسكانى، شواهد التنزيل. (31: ج 1، 420)
10. گنجى شافعى، كفاية الطالب. (64: ص 205)
11. جوينى، فرائد السمطين. (28: ج 1 ص 85)
12. ابنبطريق، العمده. (5: ص 76ـ 77)
13. امينى، الغدير. (21: ج 2، ص 282ـ 283، به نقل از تفسير ثعلبى، كفاية الطالب گنجى و نظم