هيچ مولودى به دنيا نمىآيد، جز بر فطرت؛ پس پدر و مادرش او را يهودى و نصرانى و مجوسى مىكنند.
در حديثى ديگر، امام باقر عليه السلام قسمت اوّل اين حديث را از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلمنقل و سپس آن را معنا مىكند.
كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ؛ يَعْنِي الـْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ خَالِقُهُ. كَذَلِكَ قَوْلُهُ«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ». (۱۰:ص ۳۳۱)رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمفرمود:هرمولودى برفطرت متولّد مىشود؛ يعنى بر معرفت به اينكه خدا خالق اوست. پس آيه شريفه«واگرازآنان سؤال كنىكهآسمانهاوزمين راچهكسى آفريدهاست،قطعاً خواهند گفت: خدا»هم همين مطلب رابيان مىكند.
پس اين روايت هم به روشنى، بيان مىكند كه همه انسانها با معرفت خداوند سبحانه به دنياپامىگذارند واينگونه نيست كه فرزند آدم هيچ گونه معرفتى نسبت به خداوند متعال نداشته باشد؛ولى چنانچه درگفتارقبل گفتيم، وجوداين معرفت بدان معنانيست كهاگرانسان بدون هيچگونهارتباط باتعاليم حججالاهىرشد كند، خداشناس مىشود واورابندگى مىكند؛بلكه لازماستاين معرفتبه توسّط معلّمان الاهى به انسان تذكّر داده شود تا او به آنچه در حقيقت وجود خويش با آن آشنا بود؛ متوجّه گردد.حال اگربه جاى معلّم الاهى تربيت فرزند انسان را معلّمى غير الاهى بر عهده بگيرد، مسلّماست كه نه تنها وى رابه آنچه مفطوربه معرفت اوست متوجّه نخواهد كرد،بلكه اورابه خداى يهوديان و نصرانيان و مجوسيانـ كه با اوهام خود ساختهاندـ منحرف خواهدكرد. لذا انسان در چنين شرايطى، به هيچ وجه، به خداى واحد يگانهـ كه خالق حقيقى و شايسته بندگى استـ متوجّه و متنبّه نخواهد شد.
پس مراد از يهودى و نصرانى و مجوسى شدن به توسّط پدر و مادر، اين نيست كه انسان به خدايى كه حضرت موسى و حضرت عيسى بشر را به آن خواندهاند معتقد مىشود؛ بلكه مقصود آن است كه او از دين الاهى يعنى اسلامـ كه دين همه انبياى الاهى استـ منحرف مىشود. زيرا بديهى است كه همه انبياى الاهى با