شرايع مختلف، همه بشر را به بندگى خداى واحد ازلى دعوت كرده و از اطاعت و بندگى بندگان بر حذر داشتهاند.
حديث سوم: امام رضا عليه السلام مىفرمايد:
بِالْعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُه. (۱۰: ص ۳۵؛ ۱۳: ج ۲، ص ۱۳۶؛ ۱۵: ج ۲، ص ۱۷۵)
به عقلهامعرفتش بسته مىشود (شكل مىگيرد) وبافطرت، حجّتش بر خلق، ثابت مىشود.
امام رضا عليه السلام در اين حديث شريف،نقش عقل وفطرت رادر معرفت خداوند سبحانه بيان داشته وتصريحكرده استكه عقد قلبى معرفت خداوندبه توسّط عقل صورت مىگيرد و با فطرت، حجّت او بر خلق تمام مىشود. از متون دينى، به روشنى و صراحت، استفاده مىشود كه عقل مهمترين بلكه يگانه حجّت خداوند حكيم بر خلق است؛ ولى در اين حديث شريف، امام رضا عليه السلام با وجود اينكه عقل را مورد نظر و توجّه قرار داده است، امّا فطرت را به عنوان حجّت الاهى معرّفى كرده است. پس خود اين دلالت دارد كه اگر خداوند سبحانه نفس خويش را به انسان معرّفى و او را مفطور به معرفت خويش نمىكرد، عقل هم در اين جهت، كفايت نمىكرد و انسان با نور عقل خويش به معرفت خداى تعالى راه نمىيافت و با وجود معرفت فطرى (يعنى تعريف خداوند نفس خويش را به بندگان) است كه عقلْ انسان را به پيروى از فرمانهاى او موظّف مىكند و تسليم، خضوع و خشوع و بندگى در مقابل او را بر انسان لازم و واجب مىشمارد. پس اگر خداوند سبحانه خود را بر انسان معرّفى نمىكرد، هيچ گاه خداشناسى براى او بهوجود نمىآمد و حال كه چنين تعريفى صورت گرفته است، آنچه بر عهده خدا بود، فعليّت پيدا كرده و بر انسان است كه وظيفه عقلى خويش راـ كه تسليم و پذيرش و عقد قلبى بر مولويّت و صاحب نعمت بودن اوستـ بگزارد و به شكر و قدردانى از نعمتهاى او بپردازد و بندگى او را بر عهده گيرد و بر اين امر استوار و ثابت بماند.
حديث چهارم: امام صادق عليه السلام در معناى «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ» فرمود: