گروه گمشدگان خواهم بود»؟ يعنى فراموش كننده ميثاق.
اگر اين حديث و احاديث ديگرى كه به همين مضمون است، در كنار حديث مورد بحث قرار داده شود، اين نتيجه را مىدهد كه حضرت ابراهيم در جوانى، بر فطرت الاهىاى بود كه خلق برآن مفطور شدهاند؛ يعنى وى در فراموشى ميثاق به سر مىبرده است تا اينكه خداوند متعال او را به دين خويش هدايت كرد و به نبوّت برگزيد؛ ولى از آنجا كه در اين حديث شريف، هدايت به دين خدا و نبوّت بعد از جوانى مطرح شده است، معلوم مىشود كه مراد از فطرت در اين روايت با روايات ديگر متفاوت است. با جمع ميان اين روايات، مىتوان به اين نتيجه رسيد كه فطرت و هدايت درجات و مراتب متفاوت دارد و آدمى در هر مرتبه از هدايت، نسبت به مرتبهى بعدى، بر فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن مفطور كرده است؛ يعنى تا خداوند آن مرتبه خاص از هدايت را اعطا نكرده باشد، آدمى نسبت به آن بىتوجّه و غافل است؛ ولى حقيقت آن را داراست. يعنى حتّى اين مرتبه عالى از هدايت را در حقيقت خود دارد؛ ولى نسبت به آن در غفلت و فراموشى است تا اينكه خداوند سبحانه او را به آن نايل كند. با توجّه به اينكه اين هدايت در مورد حضرت ابراهيم عليه السلام در كنار گزينش به نبوّت قرار گرفته است، روشن مىشود كه مراد از هدايت در اين حديث شريف، مراتب عالى آن است.
حديث نهم: امام رضا عليه السلام مىفرمايد:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمـُلْهِمِ عِبَادَهُ حَمْدَهُ وَ فَاطِرِهِمْ عَلَى مَعْرِفَةِ رُبُوبِيَّتِه.(۲۱: ج۴، ص۲۸۴)
ستايش خداى راست؛ الهامكننده ستايش خود به بندگانش و آفريننده آنان بر معرفت ربوبيّتش.
2. احاديث فطرت عقول بر توحيد
حديث دهم: امام صادق عليه السلام عرض مىكند:
أسْألُكَ بِتَوْحِيدِكَ الَّذِي فَطَرْتَ عَلَيْهِ الْعُقُول. (همان: ج ۹۴، ص ۲۷۵)
خداوندا از تو مىخواهم به توحيدت كه عقلها را بر آن مفطور كردى.