خَالِقاً وَ مَعْرِفَةُ طَلَبِ الرِّزْقِ وَ مَعْرِفَةُ الذَّكَرِ مِنَ الْأُنْثَى وَ مَخَافَةُ الْمـَوْتِ. (همان) چارپايان از هرچه ناآگاه باشند، از چهار خصلت ناآگاه نيستند: معرفتِ داشتن خالق، معرفت طلب روزى، معرفت نر از ماده و ترس از مرگ.
حديث شانزدهم: در حديثى آمده است:
إِنَّ النَّاسَ أَصَابَهُمْ قَحْطٌ شَدِيدٌ عَلَى عَهْدِ سُلَيَْمانَ بْنِ دَاوُدَ عليه السلام فَشَكَوْا ذَلِكَ إِلَيْهِ وَ طَلَبُوا إِلَيْهِ أَنْ يَسْتَسْقِيَ لَهـُمْ. قَالَ: فَقَالَ لَهـُمْ: إِذَا صَلَّيْتُ الْغَدَاةَ مَضَيْتُ. فَلَمَّا صَلَّى الْغَدَاةَ مَضَى وَ مَضَوْا. فَلَمَّا أَنْ كَانَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ، إِذَا هُوَ بِنَمْلَةٍ رَافِعَةٍ يَدَهَا إِلَى السَّمَاءِ وَاضِعَةٍ قَدَمَيْهَا إِلَى الْأَرْضِ وَ هِيَ تَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنَّا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَا غِنَى بِنَا عَنْ رِزْقِكَ فَلَاتُهْلِكْنَا بِذُنُوبِ بَنِي آدَمَ. قَالَ: فَقَالَ سُلَيَْمانُ عليه السلام ارْجِعُوا فَقَدْ سُقِيتُمْ بِغَيْرِكُمْ. قَالَ: فَسُقُوا فِي ذَلِكَ الْعَامِ مَا لَمْ يُسْقَوْا مِثْلَهُ قَطُّ. (همان: ج ۸، ص ۲۴۶، ح ۳۴۴)
درعهد سليمان،خشكسالى شديدى دامنگيرمردم شد؛پس به حضرت سليمان شكايت كردند وازاوخواستند برايشان باران طلبكند.وى فرمود:بعدازنمازصبح براى طلب باران،خواهم رفت.پس چون نمازصبح راخواند،به طلب باران رفت و مردمان همرفتند.سليمان در راه،به مورچهاى برخوردكه دستهايش رابه آسمان بلند كرده وپاهايش رابرزمين نهاده بود ومىگفت:«خداونداماآفريدگانى از آفريدگان توهستيم؛ هرگزاز روزى توبىنيازنيستيم؛مارابه گناهان فرزندان آدم هلاك مكن.»حضرت سليمان فرمود: «بازگرديد كه به طلب باران ديگران، برايتان باران رسيد». پس بدان اندازه برايشان باران باريد كه مانندش را نديده بودند.
اين احاديث شريف همبه روشنى،دلالت دارندكه چارپايان وحيوانات همه خداى خود رامىشناسند ودرسختيهاوشدائد،به سوى اودست نيازدرازمىكنندو او رامىخوانند.البتّه بديهىاستكه چوناينمعرفت فعل خداست وفعل خداهم كيفيّت ندارد،معقول به عقلانسانى هم نمىشود.بنابراين حقيقت معرفت خداقابل تجزيه وتحليل عقلى نيست ودراينامربين انسان وساير موجودات،فرقى نيست؛ يعنى همانطوركه انسان نمىتواند معرفت خويش رانسبت به خداوند سبحانه موردتجزيه وتحليل عقلى قراردهد،درموردمعرفت حيوانات نسبت به خدايشان