معرفت فطرى در احاديث ـ بررسى آراى دانشمندان - صفحه 28

الناس عليها» أ نّها التوحيد. و قال اللّه‏ تعالى: «و لئن سألتهم من خلق السماوات و الأرض ليقولنّ اللّه‏» . و إنّما ضلّ عنهم المعرفة بالمعرفة و البصيرة بالرؤية.
بلى هر ذرّه كه از خانه به صحرا شود، صورت آفتاب بيند؛ امّا نمى‏داند چه مى‏بيند.



چندين هزار ذرّه سراسيمه مى‏دونددر آفتاب و غافل از آنكه آفتاب چيست

وقتى ماهيان جمع شدند و گفتند: چند گاه است كه ما حكايت آب مى‏شنويم و مى‏گويند: حيات ما از آب است و هرگز آب را نديده‏ايم. بعضى شنيده بودند كه در فلان دريا ماهى [ اى] است دانا و آب را ديده؛ گفتند: پيش او رويم تا آب را به ما نمايد. چون به او رسيدند و پرسيدند گفت: شما چيزى غير آب به من نماييد تا من آب را به شما بنمايم. (18: ص 334)
مرحوم فيض، چنان‏كه نظر وى را در گفتار معرفة اللّه‏ باللّه‏ ذكر كرديم، معتقد است كه همه موجودات وجهى الى اللّه‏ دارند و وجهى الى انفسهم. وجود آنها وجه الى اللّه‏ آنهاست و آن‏گاه كه وجود خويش را مى‏يابند و توجّه پيدا مى‏كنند، در حقيقت، خدا را مى‏يابند و به همين جهت بود كه از مرحوم ملّاهادى سبزوارى نقل كرديم كه در حقيقت، خداست كه خودش را مى‏شناسد، نه اينكه انسان خدا را بشناسد.
مرحوم فيض در اين مثال ماهى نيز به همين نكته اشاره دارد؛ زيرا وقتى از ماهى دانا درباره آب سؤال مى‏كنند، او مى‏گويد: «شما چيزى غير آب به من نماييد تا من آب را به شما بنمايم.» اين مثل كسى است كه به مقام شهود الاهى رسيده است و خدا را در همه چيز و با همه چيز، مى‏بيند يا همه را خدا مى‏بيند. پس اين مطلب فيض تاب هر دو معنا، يعنى وحدت شهودى و وحدت وجودى و موجودى را دارد؛ اما آنچه در آيات و روايات مسلّم است، اين است كه معرفت خدا فعل خداست و با وجود اينكه فعل خداست، فطرى است. پس انسان خدا را به خدا مى‏شناسد و همين معرفت فطرى اوست. يعنى او با آن معرفت خلق شده است و چنان كه اصل معرفت خدا به خداست، بقا و استمرار آن هم به خداست. حال اگر

صفحه از 42