معرفت فطرى در احاديث ـ بررسى آراى دانشمندان - صفحه 29

در محدوده‏اى از زمان، موجودى از خداى خويش غافل گردد و دوباره به تعريف الاهى به آن معرفت سابق باز گردد، در اين صورت، اين معرفت دوم معرفت جديدى نيست؛ بلكه همان معرفت است و آنچه صورت گرفته، رفع حجاب غفلت و نسيان است نه ايجاد معرفت جديد. پس تعبير مناسب با روايات همين است كه معرفت، فطرى همه انسانها بلكه فطرى همه موجودات است؛ ولى ممكن است خداى تعالى در طول حيات آنان به صورت ابتدايى و يا به جهت مجازات بندگان، حجابها و موانعى براى آنان ايجاد كند و بعد دوباره آنها را بر طرف كند.

4ـ 7) ملّا صالح مازندرانى (م 1089)

ايشان در شرح روايت: «قلت: فطرة اللّه‏ الّتي فطر الناس عليه؟ قال: التوحيد.» مى‏فرمايد:
الفطرة بالكسر مصدر للنوع من الإيجاد و هو إيجاد الإنسان على نوع مخصوص من الكمال و هو التوحيد و معرفة الربوبيّة مأخوذاً عليهم ميثاق العبوديّة و الاستقامة على سنن العدل. (20: ج 8، ص 35)
فطرت با كسره «فاء» مصدر نوعى است به معناى ايجاد كردن؛ و آن ايجاد انسان است به نوعى مخصوص از كمال كه عبارت است از توحيد و معرفت ربوبيّت با اخذ پيمان عبوديّت و استقامت بر سنّتهاى عادلانه از آنان.
وى همچنين در شرح «فطرهم جميعاً على التوحيد» مى‏نويسد:
أي: على معرفة الربّ و الإقرار بالربوبيّة و الوحدانيّة؛ و الكفر به وقع بعد ذلك باحتيال النفس و اغتيال الشيطان. (همان: ص 37)
يعنى: همه رابرمعرفت پروردگار و اقرار به ربوبيّت و وحدانيّت مفطور كرد و كفر به خداوند بعد از اين اقرار، به خدعه نفس و فريب شيطان، تحقّق پيدا مى‏كند.
چنانچه پيشتر گفتيم، فطرت به معناى معرفت خداوند سبحانه است به تعريف خود او كه با خلقت انسان بلكه با خلقت همه موجودات صورت گرفته است. اين معرفت به معناى ايمان و كفر و شرك نيست؛ زيرا اين فعل خداى حكيم است و ايمان و كفر و شكر فعل بندگان. پس هر نوزادى كه به دنيا مى‏آيد، اگر چه بر معرفت

صفحه از 42