معرفت فطرى در احاديث ـ بررسى آراى دانشمندان - صفحه 30

خداوند سبحانه مفطور است، ولى چون اين فطرت به معناى ايمان و اسلام نيست، او نه مؤمن است و نه كافر؛ يعنى فطرت به اين معنا نيست كه هر نوزادى كه به دنيا مى‏آيد، مؤمن است؛ پس فطرت اسلام با فطرت مورد بحث متفاوت است. زيرا فطرت اسلام‏ـ كه در فقه، احكام خاصّى داردـ اختصاص به فرزندانى دارد كه از پدر و مادر مسلمان يا از پدر مسلمان و يا مادر مسلمان به دنيا مى‏آيند؛ ولى فطرت مورد بحث شامل همه نوزادانى است كه به دنيا مى‏آيند؛ اعمّ از مسلمان و غير مسلمان. پس همه فرزندان بنى‏آدم، آن‏گاه كه به دنيا مى‏آيند، معرفت خداوند سبحانه را دارند و اصل اين معرفت پيش از اين، در عوالمى كه بر ايشان گذشته، به تعريف الاهى برايشان حاصل شده است. بنابراين، وقتى خداى تعالى فطرت را قابل تبديل و تغيير نمى‏شمارد، روشن است كه منظور از آن همين معرفت خداست كه فعل اوست؛ امّا در ايمان، اسلام، كفر، شرك، يهوديّت، نصرانيّت و امثال اينهاـ كه افعال اختيارى بشرند و انسانها در انتخاب آنها آزادندـ جاى تغيير و تبديل وجود دارد.
پس وقتى در روايت مى‏گويد: هر مولودى با فطرت به دنيا مى‏آيد، جز اينكه پدر و مادرش او را يهودى يا نصرانى مى‏كنند، معنايش اين است كه اصل اقتضاى آن معرفت خداـ كه فعل خداست‏ـ اين است كه انسان تسليم آن شود و با ميل و رغبت از آن اطاعت كند؛ ولى چون انسان به خاطر اميال و لذّتها و هواى نفس با آن مخالفت مى‏كند، به جاى اينكه تسليم گردد، به انكار آن مى‏پردازد و براى خداى خويش شريك قرار مى‏دهد و از پيمان عبوديّت او خارج مى‏شود.

4ـ 8) ميرزا ابوالحسن شعرانى

ايشان معتقداست كه‏معرفت فطرى همان‏ادراك كلّيّات عقلى است كه در كودكان پنج ساله هم صورت مى‏گيرد. وى درباره همه ذرّيّه حضرت آدم عليه ‏السلام مى‏فرمايد:
كلّهم مستعدّون بفطرتهم لفهم التوحيد و معرفة التكاليف و إنّما يختلفون فيما سوى ذلك. ألاترى أنّ كلّ من يتكلّم يستعمل في كلامه ألفاظاً تدلّ على معاني كليّة غير مدركة بالحواسّ؟ بحيث إذا عدّ كلماته كانت الأسماء الجزئيّة

صفحه از 42