بر مىدارند و به سوى كمال مطلق و براى رسيدن به آن در حركتاند و همانطور كه ايشان هم تصريح كردهاند، حقيقت عرفان هم بر اين مطلب اسرار دارد و از نظر عارفان، همه به سوى خداوند سبحانه در حركتاند؛ ولى چنانكه گفتيم، آنان كه در مسير قرب خدا قرار مىگيرند و از بندگى شيطان دورى مىجويند، خيلى اندكاند.
4ـ 13) آيت اللّه صافى گلپايگانى
ايشان در مقالهاى كه در آن به داورى ميان اختلافات مرحوم صدوق و شيخ مفيد پرداخته، براى آيات و احاديث فطرت، سه وجه بيان كرده است. وجه اوّلـ كه به نظر ايشان مختار صدوق نيز همان استـ عبارت است از:
فطرت انسان را خدا، پاك و مقتضى اقرار به توحيد و عقايد حقّه و حبّ حق و خير و تصديق حسن عدل و قبح ظلم و تنفّر از باطل و شرّ، قرار داده است؛ كه اگر جريانهاى مخالف، مثل سوء تربيت، حجاب اين فطرت نشوند، خود به خود هم كه باشد، به سوى خدا هدايت مىشود و اقرار به وجود صانع مىنمايد و همچنين ساير عقايد حقّه را وقتى به او عرضه بدارند، مىپذيرد. (27: ج 53، ص 29)
چنانكه ذكر كرديم، شيخ صدوق معتقد است كه فطرت انسانى، خود به خود، در هدايت بشر كفايت نمىكند و بدون آمدن پيامبران و رسولان الاهى، انسان خود به خود، به سوى خداى سبحانه هدايت نمىشود. همچنين يادآورى كرديم كه از آيات و روايات باب فطرت نيز همين مطلب استفاده مىشود. امّا آنچه در اين عبارت ديده مىشود، ظاهراً به خلاف آن دلالت مىكند؛ زيرا تصريح دارد كه اگر جريانهاى مخالف حجاب اين فطرت نشوند، خود به خود هم كه باشد، آدمى به سوى خدا هدايت مىشود و به وجود صانع، اقرار مىكند؛ درحالى كه مرحوم صدوق، به صراحت، اين سخن را رد مىكند و معتقد است كه فطرت بدون تعاليم و تربيتهاى پيامبران، انسان را در مسير خدا قرار نمىدهد و حجّت را بر خلق تمام نمىكند. در نظر شيخ صدوق، فطرت حجّت خداست؛ امّا در صورتى كه تذكارات و تعاليم پيامبران به آن ضميمه شوند. امّا تصديق حسن عدل و قبح ظلم و تنفّر از