معرفت فطرى خدا با علم حصولى عقلىـ اگرچه بديهى هم باشدـ تطبيق نمىكند و به طور كلّى، معرفت خداوند متعال معرفت حصولى عقلى نيست و به هيچ صورت و طريق، مكشوف عقل انسانى نمىشود. همچنين برگردان معناى معرفت خداوند سبحانه به علم حضورى، يعنى اتّحاد و عينيّت عالم با معلوم و علم، به جهت اينكه خداى تعالى هيچ جهت اشتراك و سنخيّتى با خلق خود ندارد و حتّى در اصل وجود و كمالات وجودى با آنها مشترك و هم سنخ نيست، سخن درستى به نظر نمىرسد. بنابراين آنچه از نظر استاد مصباح يزدى به عنوان فطرى بودن معرفت خدا ذكر شده با آنچه از آيات و روايات فهميده مىشود، تطبيق نمىكند.
خداجويى و گرايش به عبادت و كمال مطلق نيز چنانكه پيشتر بيان شد، امرى جدا از معرفت فطرى خداوند سبحانه ـ كه به تعريف خود او براى بشر حاصل شده است ـ مىباشد و بديهى است كه هر كسى دنبال كمال موهوم و تخيّلى خود مىرود؛ جز آنانكه از ناحيه خداوند متعال مورد عنايت و توجّه قرار گرفته باشند.
منابع:
1. قرآن كريم.
2. نهج البلاغه.
3. ابنطاووس، علىبن موسى. كشف المحجّة لثمرة المهجة، تحقيق شيخ محمّد حسّون، 1375.
4. برقى، احمد بن محمّد. المحاسن. تحقيق سيّد مهدى رجائى. المجمع العالمى لاهل البيت عليهم السلام ، 1416 ق.
5. حرّانى، ابن شعبه. تحف العقول. تصحيح على اكبر غفّارى قم: جامعه مدرّسين، 1363.
6. خوئى، سيد ابوالقاسم. التنقيح. مقررّ: ميرزا على غروى. قم: دارالهادى، 1422 ق.
7. شبّر، سيّد عبداللّه. حقّ اليقين في معرفة اصول الدين، تهران: عابدى.
8. شهيد ثانى، زينالدين. رسائل الشهيد الثاني. تحقيق مركز الأبحاث الإسلاميّة إحياء التراث، قم: دفتر تبليغات، 1379.
9. ـــــــــــــــــــ. معرفت حجّت خدا. قم: سپهر، 1417ق.