اينوجوه را نياورده است؛ ليكن كتاب مستقلّى در ولايت نگاشته و حديث ولايت من كنتُ مولاه فهذا عليّ مولاه را از هفتاد و چند طريق آورده است و در اين كتاب، دربارهى شأن نزول آيهى تبليغ دربارهى علىبن ابىطالب عليه السلام با اسناد خود از زيدبن ارقم، سخن گفته است.
بارى بزرگترين دستاويز فخر رازى و تابعان او اين است كه آيهى تبليغ در سورهى مائده بين آيات راجع به اهل كتاب است، پس بايد دربارهى حكم نازل دربارهى اهل كتاب بوده باشد. ۱
در حالىكه براى هر كس كه مختصر بصيرت و آشنايى نسبت به قرآن داشته باشد، كاملاً آشكار است كه وجود اين آيه در ميان آيات مربوط به اهل كتاب، براى هشدار به امّت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلماست تا مثل اهل كتاب نباشند كه به مفاد دستورهاى كتاب آسمانى خود عمل نكردند و گمراه شدند. اتّفافا با عنايت به ارتباط معنايى و پيوستگى آيات، نكتهى جالب آيهى تبليغ اين است كه در ميان دو آيهى مربوط به اقامهى كتاب آسمانى قرار گرفته است. زيرا اگر امّت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمنيز مثل اهل كتاب به دستورهاى قرآن مثل همين آيهى تبليغ در خصوص اطاعت از پيامبر در مورد ولايت على عليه السلام عمل نكنند و فرمانهاى قرآن را اقامه نكنند، مثل اهل كتاب در سرگردانى و حيرت ضلالت به سر مىبرند و مهر ذلّت و مسكنت بر پيشانىشان حك خواهد شد. البتّه وجود آيهى تبليغ در ميان آيات مربوط به اقامهى كتاب آسمانى، اشارهاى است بر اين مطلب كه ميان رهبر معصوم و اقامهى كتاب آسمانى پيوند محكمى برقرار است. آرى امام است كه مىتواند كتاب آسمانى را به پا دارد و اين كتاب آسمانى است كه مىتواند امام واقعى را معرّفى كند.
نكته مهم ديگر «ما أنزل إليك» اين است كه به هيچ تقدير و فرضى نمىتوان «ما أنزل إليك» را عبارت از اصل دين و يا مجموع آن گرفت. ناگزير بايد آن را به معناى بعضى از دين و حكمى از احكام آن دانست و آيه را بدينصورت معنا كرد:
1.تفسير مواهب عليه ۱ / ۳۳۵؛ تفسير كشفالحقائق ۱ / ۴۹۸.