چنان منكوب شده بودند كه پيامبر در امر تبليغ حكمى از احكام خدا، از آنان ترس و دهشتى نداشت. اينان اين مطلب را در پاسخ به عدّهاى از علماى اهل تسنّن گفتهاند كه معتقدند اين آيه در خصوص يهود و نصارى است. ۱ اين پاسخ منطقى به نظر نمىرسد زيرا:
2ـ 2ـ 1) در كتابهاى مختلفى كه دانشمندان اهل تشيّع و تسنّن اعم از تفسير و حديث و تاريخ نوشتهاند، روايات زيادى وجود دارد كه با صراحت مىگويد: آيهى 67 سورهى مائده دربارهى على عليه السلام است. ۲
علاوه بر آن، رواياتى كه دربارهى جريان غديرخم و خطبهى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمو معرّفى على عليه السلام به عنوان وصى و ولى نقل شده، به مراتب بيش از آن است تا آنجا كه نويسندهى محقّق علّامه امينى در الغدير، حديث غدير را از 110 صحابى و 84 تابعى و 360 دانشمند و كتاب معروف اسلامى نقل كرده است. بر اين اساس، حديث مزبور يكى از قطعىترين روايات متواتر است و اگر كسى در تواتر اين روايت شك و ترديد كند، بايد گفت كه او هيچ روايت متواترى را نمىتواند بپذيرد.
اسلوب بيانى قرآن يكى از زيبايىهاى منحصربهفرد آن است. از اينرو براى اثبات شأن نزول اين آيه، لازم نيست ارتباط اين آيه را با آيهى ماقبل و بعد خود قطع كنيم و بگوييم كه اين آيه با قبل و بعد خود هيچ ارتباطى ندارد تا از اين طريق اثبات كنيم كه اين آيه دربارهى اهل كتاب نازل نشده است؛ بلكه منطقى آن است كه توجّه ديگران را به احاديث متواتر در اين خصوص جلب كنيم.
2ـ 2ـ 2) قرآن كتاب هدايت است. براى رسيدن به اين مقصود، گاه با تذكّر مستقيم و با صراحت، انسان را مورد خطاب قرار داده و اوامر و نواهى خود را در جهت اصلاح و يا رشد وى ابلاغ نموده است. گاه، با نقل سرگذشت پيشينيان و توجّه به علل انحطاط اقوام گذشته، مخاطب را به عبرتگيرى از حوادث گذشته و جلوگيرى از تكرار آنها در حال، فرا مىخواند و در هر مقطعى از آيات، قرآن وجه
1.تفسير مفاتيح الغيب ۳ / ۶۳۶ ؛ تفسير المنار ۶ / ۴۶۷.
2.بنگريد به: الغدير ۱، فصل «الغدير في الكتاب العزيز».