آيه‏ ى ولايت چند نكته و چند پرسش و پاسخ - صفحه 112

جواب:

2ـ 5ـ 1) شيخ طوسى گويد:
ما توضيح داده‏ايم كه مراد از لفظ «ولىّ»، وجوب اطاعت و شايستگى براى تصرّف در امر است. اين معنى، در همان زمان براى حضرتش ثابت است. پس ادّعاى اجماع بر خلاف اين، ادّعاى اتّفاق است بر آن‏چه در آن اختلاف وجود دارد. ۱
2ـ 5ـ 2) اگر آيه بر ولايت دلالت كند، دلالت آن بر حال و آينده است. آن‏گاه با قبول كلام شما، حال ـ يعنى زمان حيات پيامبرـ مستثنى مى‏شود. آن‏چه باقى مى‏ماند، آينده است، كه بر ولايت حضرتش بعد از رحلت رسول گرامى صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمبدون درنگ و بلافصل، دلالت دارد.
2ـ 5ـ 3) اجماع امّت اين است كه اين آيه، يا بر ولايت دلالت مى‏كند، پس بى‏درنگ بعد از وفات پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمبايد اين ولايت تحقّق يابد و يا اصولاً دلالت بر ولايت ندارد. اين كلام، قول سوم است كه تازگى دارد.
به راستى، فقط تعصّب است كه اين كلام را پديد آورده است؛ چرا كه از آيه‏ى كريمه، ثبوت اين مقام الاهى براى اميرالمؤمنين عليه ‏السلام استفاده مى‏شود؛ امّا تصرّف حضرتش در عمل، زمانى است كه مقام ولايت اقتضا كند. و اين امرى ديگر است كه شرايط خاصّ خود را دارد؛ مانند نبوّت كه مقام الاهى است و براى پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمثابت شده، ولى اظهار آن و اقدام به مقتضاى آن، گاهى اوقات امكان ندارد يا اين كه پيامبر، از طرف خدا مامور به آن نيست.
مثلاً يوسف عليه ‏السلام زمانى از عمرش بدون اقدام به مقتضاى نبوّت گذشت، پيامبر خاتم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمدر سه سال دعوت پنهانى، نبوّت خود را اظهار نكرد و هارون كه با موسى عليهماالسلامبود، ولى اظهار نبوّت نكرد. اميرالمؤمنين عليه ‏السلام نيز امام بود، ولى در زمان حيات رسول صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمموقعيّتى براى تصرّف در امور برايش دست نداد. همين‏گونه در زمانى كه او را از تصرّف بازداشتند.

1.تلخيص الشافى ۲/ ۲۱.

صفحه از 124