جواب:
2ـ 5ـ 1) شيخ طوسى گويد:
ما توضيح دادهايم كه مراد از لفظ «ولىّ»، وجوب اطاعت و شايستگى براى تصرّف در امر است. اين معنى، در همان زمان براى حضرتش ثابت است. پس ادّعاى اجماع بر خلاف اين، ادّعاى اتّفاق است بر آنچه در آن اختلاف وجود دارد. ۱
2ـ 5ـ 2) اگر آيه بر ولايت دلالت كند، دلالت آن بر حال و آينده است. آنگاه با قبول كلام شما، حال ـ يعنى زمان حيات پيامبرـ مستثنى مىشود. آنچه باقى مىماند، آينده است، كه بر ولايت حضرتش بعد از رحلت رسول گرامى صلى الله عليه و آله وسلمبدون درنگ و بلافصل، دلالت دارد.
2ـ 5ـ 3) اجماع امّت اين است كه اين آيه، يا بر ولايت دلالت مىكند، پس بىدرنگ بعد از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبايد اين ولايت تحقّق يابد و يا اصولاً دلالت بر ولايت ندارد. اين كلام، قول سوم است كه تازگى دارد.
به راستى، فقط تعصّب است كه اين كلام را پديد آورده است؛ چرا كه از آيهى كريمه، ثبوت اين مقام الاهى براى اميرالمؤمنين عليه السلام استفاده مىشود؛ امّا تصرّف حضرتش در عمل، زمانى است كه مقام ولايت اقتضا كند. و اين امرى ديگر است كه شرايط خاصّ خود را دارد؛ مانند نبوّت كه مقام الاهى است و براى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمثابت شده، ولى اظهار آن و اقدام به مقتضاى آن، گاهى اوقات امكان ندارد يا اين كه پيامبر، از طرف خدا مامور به آن نيست.
مثلاً يوسف عليه السلام زمانى از عمرش بدون اقدام به مقتضاى نبوّت گذشت، پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله وسلمدر سه سال دعوت پنهانى، نبوّت خود را اظهار نكرد و هارون كه با موسى عليهماالسلامبود، ولى اظهار نبوّت نكرد. اميرالمؤمنين عليه السلام نيز امام بود، ولى در زمان حيات رسول صلى الله عليه و آله وسلمموقعيّتى براى تصرّف در امور برايش دست نداد. همينگونه در زمانى كه او را از تصرّف بازداشتند.