اين مطلب، آنها را از ظاهر اسلام بيرون نمىبرد. زيرا كفر آنها كفر نسبت به روح دين بود، نه كفرِ بازگشت از شرع؛ چرا كه بخشى از آن راـ فىالجملهـ ادّعا كردند و شهادتين گفتند. همين مطلب، سبب مىشود كه اينان از كفرِ بازگشتـ كه آنان را از اسلام بيرون مىبردـ در امان بمانند؛ اگرچه به دليل جنگيدن با امام اميرالمؤمنين عليه السلام از دايرهى ايمان خارج و سزاوار لعنت و خلود در آتش شدند. ۱
اين كلام را با حكم اهل تسنّن مقايسه كنيد، كه كسانى را كه اهل زكات بودند ولى آن را به نمايندهى خليفه ندادند و خود ميان فقراى قبيلهشان تقسيم كردند، كافر مىدانند، با اين كه آنها نه تنها منكر شهادتين نبودند، كه نماز هم مىگزاردند. اين حكم اهل تسنّن بر خلاف كتاب و سنّت است؛ چنانكه حكم اميرالمؤمنين عليه السلام و شيعهى حضرتش، موافق با كتاب و سنّت قطعى است، كه بخشى از آن بيان شد.
2ـ 7ـ 6) شيعه نيز در حكم خود در مورد مخالفان و دشمنان اميرالمؤمنين عليه السلام از راه راست منحرف نشدهاند؛ چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم، ارتداد جمعى از صحابه را در دورههاى پس از خود خبر داده بود. روايات متواترى در اين زمينه از پيامبر وارد شده است. از جمله در منابع اهل سنّت، بنگريد: صحيح مسلم 4 / 1792 و 1793 و 2195؛ همان كتاب 1 / 300 و 218؛ همان كتاب 1 / كتاب الطهاره، حديث 37، همچنين ص 1794 تا 1796 و 1800؛ صحيح بخارى / 9، كتاب الفتن؛ همان كتاب 4 / 169 و 9 / 58؛ المصنّف عبدالرزّاق 11 / 406ـ 407؛ مسند احمد 3 / 39؛ الاستيعاب (در حاشيهى الاصابه) / 159؛ كنزالعمّال 11 / 157 رقم 745 تا 747؛ همان كتاب 11 / 155 رقم 776؛ همان كتاب 7 / 231 رقم 2411 تا 2414 و 2481 و 2415 و 2476 و 2416 تا 2418 و 2424 و 2427 و 2472؛ مسند احمد 6 / 297 و 298؛ مغازى واقدى 1 / 310؛ تنوير الحوالك 1 / 51؛ مستدرك حاكم 1 / 76 تا 79.
در منابع شيعه نيز اين مضمون آمده، از جمله: الايضاح فضلبن شاذان /