محمّد عبده معنى ولايت و ولىّ را در چندين مورد بدين مضمون آورده است. از جمله: المنار 1 / 445، 3 / 330، 5 / 138 و 259 و 435، 6 / 97، 7 / 330 و 570، 8 / 63، 9 / 530 و 219، 10 / 557، 11 / 63. همچنين در مورد قبول ولايت كافران به تفصيل در همان كتاب 3 / 40 و پس از آن و 6 / 430 تا 435 سخن گفته است.
1ـ 5) از مجموع مطالب يادشده برمىآيد كه مراد از ولىّ، كسى است كه امرى را عهدهدار شود. پس خداى سبحانه، تكوينا و تشريعا ولىّ است. وى به هدايت تكوينى رهنمون مىشود. اوست كه به هر چيزى خلقت داد و سپس هدايت كرد. اوست توفيقدهنده، هدايتكننده، ميراننده و زندگىبخش. همچنين اوست كه به هدايت تشريعى، انسانها را رهنمون مىشود: به ارسال رسولان، انزال كتابها و امركردن انسان به اين كه جز خدا سرپرستى نگيرد، جز او را نپرستد و جز او را اطاعت نكند. ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، وجوب اطاعت و نفوذ تصرّفات او نيز، از شؤون ولايت خداى تعالى است، چرا كه ولايت پيامبر به جعل الاهى و امر خداوند است، چنان كه خداى تعالى فرمود:
و ما أرسلنا من رسول إلّا ليطاع بإذن اللّه.۱النّبيّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم و أزواجه أمّهاتهم.۲
مراد ما از ولايت پيامبر، چيزى جز اين نيست. وحدت سياق ميان آيات قبل و بعد، از يك سو، و اتّحاد كلمهى ولى از سوى ديگر، همين معنى را مىرساند، چنانكه به آن اشاره خواهد رفت. ولايت به اين معنى، براى مؤمنانى كه وصف آنها در آيهى كريمهى 55 مائده آمده، نيز قطعى است.
پس رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم، به امر خداى تعالى، ولىّ مؤمنان است و سزاوارتر به آنها از خودشان. پيامبر، امر و نهى مىكند و اطاعت او، اطاعت خداست. خداى حكيم او را فرستاده براى اين كه اطاعتش كنند. پس ولايت او، از شؤون و فروع ولايت خداى تعالى است؛ چرا كه به جعل و امر الاهى، طاعت پيامبر را به عنوان