دلالت حديث منزلت بر مقام فرض الطاعه - صفحه 74

2ـ 1ـ 3) خلافة اللّه‏

ديديم كه خليفه كسى است كه به جاى ديگرى مى‏نشيند و كارهاى او را انجام مى‏دهد. جانشين وقتى معنا دارد كه شخصى، ديگرى را مدّتى به جاى خود قرار دهد تا كارهايى را كه در آن مقام انجام مى‏داد، جانشين وى انجام دهد. اين معنا در مورد خداوند متعال درست نيست؛ چرا كه او هميشه و در همه جا حاضر است و چيزى از امور مردم، از او پنهان نيست. امّا طبق سنّت الاهى، مردم نمى‏توانند مستقيما و حضورا با خداوند متعال تماس گيرند و از امر و نهى و رضا و سخط او اطّلاع يابند. به همين جهت، خداى تعالى، از باب لطف و احسان، عدّه‏اى را از ميان خلق برگزيده، آن‏ها را خليفه‏ى خود قرار داده، امر و نهى آن‏ها را امر و نهى خود و اطاعت و معصيت آن‏ها را اطاعت و معصيت خود شمرده است. منظور از خليفه بودن امامان معصوم عليهم ‏السلام نيز همين تمليك سلطنت و حقّ امر و نهى به ايشان است. پس معناى خلافت، گاهى با تمليك و تفويض برخى شؤون به كسى، صدق پيدا مى‏كند.
روشن است كه سلطنت، حقّ امر و نهى و سرپرستى امور مردم فقط از آنِ خداى تعالى است؛ زيرا خالق همه‏ى اشياء خداوند مى‏باشد و بديهى است كه خالق هر چيزى مالك آن نيز هست. انسان نيز يكى از مخلوقات خداى تعالى است. چنان كه در بيان صالح پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلممى‏بينيم كه به قوم خود فرمود:
او شما را از زمين آفريد و شما را در آن، زندگانى داد (يا شما را به آبادانى آن، واداشت.۱
همين مضمون در آيه‏ى 23 و 24 سوره‏ى ملك نيز آمده است.
هم‏چنين انسان وقتى خدا را به معرفت حقيقى بشناسد، اين نكته را مى‏يابد. يكى ديگر از راه‏هاى مهم تذكّر به خالقيّت خداوند، آن است كه انسان به مخلوقيّت و فقر و نيازمندى خود متوجّه شود و بداند كه همه مملوك خدايند.
اميرالمؤمنين عليه ‏السلام در تفسير «إنّا للّه‏ و إنّا إليه راجعون» مى‏فرمايد:

1.هود (۱۱)/ ۶۱.

صفحه از 88