3ـ 2ـ 1) علّامه مجلسى
علّامه مجلسى، فرض الطاعه را غير از نبوّت برمىشمارد و اين مقام را منحصر در نبى نمىداند. ايشان مىنويسد:
وقتى نفى نبوّت، موجب نفى مقام فرضالطاعه مىشود كه حصول اين مقام براى غير نبى ممكن نباشد؛ ولى اگر داراشدن اين مقام در غير نبى مثل امام نيز جايز باشد، (اين جواز) بر جدايى مقام فرض الطاعه از مقام نبوّت دلالت مىكند و فرض الطاعه حقيقت نبوّت و جزء شرايطى نيست كه اثبات آن موجب نفى نبوّت گردد. ۱
مىبينيم كه علّامه مجلسى فرض الطاعه را از لوازم امامت مىشمارد؛ امّا بر دلالت حديث منزلت به مقام فرض الطاعه تأكيد مىكند. وى اساسا حديث منزلت را قرينهاى بر اين كلام خويش مىگيرد كه فرض الطاعه حقيقت نبوّت نيست و اين مقام بر اساس حديث منزلت براى امام نيز ثابت مىشود.
3ـ 2ـ 2) سيّد على ميلانى
آيتاللّه سيّد على ميلانى در دلالت حديث مىنويسد:
هارون خليفهى موسى بود و على عليه السلام به حكم حديث منزلت، خليفهى رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلماست. پس اين حديث نص در خلافت، امامت و ولايت بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم است و يكى از آثار اين خلافت، وجوب طاعت مطلق است... پس وجوب اطاعت براى هارون، به حكم خلافت او از موسى است نه به حكم نبوّت او. در اينجا وجوب اطاعت مطلق براى اميرالمؤمنين عليه السلام به حكم خلافت ايشان از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمخواهد بود؛ به حكم اين كه جايگاه او نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمهمانند جايگاه هارون نسبت به موسى است. ۲
1.بحار الانوار ۳۷ / ۲۸۲.
2.حديث المنزله / ۴۳ـ ۴۴. در اين باره، همچنين بنگريد به: سخن سيّد مرتضى در: الشافى فى الامامه ۳/ ۱۱ و كلام شيخ ماحوزى در: اربعون حديثا / ۲۸۳ ـ۲۸۴.