۲۸۱.امام على عليه السلام : هر كس كه خود را به جاى روزىِ تضمين شده، به انجام دادن وظيفه واجب خويش مشغول سازد و به آنچه به زيان يا سودش مقدّر شده ، خشنود باشد ، بيش از همه در سلامت ، عافيت ، سودمندى و بهره گرفتن شادمانه خواهد بود .
۲۸۲.الكافى- به نقل از يونس بن يعقوب ، از برخى از شيعيان -: گروهى به خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند و ديدند كودك بيمارى دارد كه برايش نگران و غمگين است و بىقرارى مىكند . گفتند: به خدا ، اگر اتّفاقى برايش رخ دهد ، مىترسيم رفتارى از امام عليه السلام ببينيم كه دوست نداريم.
زمانى نگذشت كه فرياد شيون بر [مرگ] او را شنيدند . ناگهان ديدند كه امام عليه السلام با چهرهاى باز و در غير آن حالتى كه [پيشتر ]داشت ، بيرون آمد .
به امام عليه السلام گفتند : فدايت گرديم! مىترسيديم از تو رفتارى ببينيم كه ما را غمگين كند .
به آنان فرمود: «ما علاقهمنديم كه به كسانى كه دوستشان داريم، عافيت داده شود ؛ امّا وقتى فرمان خدا آمد، تسليمِ همان مىشويم كه خدا دوست دارد» .
۲۸۳.الدعوات ، راوندى : يكى از پسران امام صادق عليه السلام در جلو آن حضرت راه مىرفت ، كه ناگهان چيزى در گلويش گير كرد و مُرد . حضرت گريست و گفت : [الهى ]اگر بگيرى، هم تو هستى كه مىدهى و اگر گرفتار سازى ، هم تو هستى كه عافيت مىبخشى . سپس پيكر او را نزد بانوان بردند . وقتى زنها آن كودك را ديدند شيون كردند . حضرت آنان را قسم داد كه شيون و فرياد نكنند . چون او را براى دفن بيرون آورد ، فرمود : منزّه است خدايى كه فرزندان ما را مىكُشد ، ليكن جز بر عشق ما به او افزوده نمىشود و چون پيكرش را به خاك سپرد ، فرمود : فرزندم! خداوند آرامگاه تو را گشايش دهد و تو را با پيامبرت گرد هم آورد .
و نيز آن حضرت فرمود : ما مردمى هستيم كه براى كسانى كه دوستشان داريم آن چه را دوست داريم از خدا درخواست مىكنيم و خدا آن را به ما مىدهد . ليكن اگر خدا چيزى را دوست بدارد كه ما آن را براى كسى كه دوست داريم ، نمىپسنديم، به خواست خداوند ، خشنود مىشويم.