53
الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث

او اكنون داراى فرزندان و نوه‏هاى بزرگى است كه ممكن است از چاپ شدن سرگذشت مادر بزرگشان خوششان نيايد .
داستان او۱ چنين است : در سال‏هاى سخت و تنگى ، درآمد شوهرم در هفته ، هجده دُلار بود . بيشتر اوقات هم اين مزد به دست ما نمى‏رسيد ؛ زيرا هنگامى كه كسى بيمار مى‏شد ، به وى مزد نمى‏دادند . او اغلب گرفتار بيمارى‏هاى گوناگونى نظير : اوريون ، مخملك و گريپ بود . خانه‏اى را كه با دست خودمان ساخته بوديم ، از دست داديم . به خواربارفروشى ، پنجاه دلار بدهكار بوديم و مى‏بايستى خرج پنج فرزندمان را هم تأمين مى‏كرديم . من شستن و اتو كردن لباس‏هاى همسايه‏ها را قبول كردم . لباس‏هاى كهنه سربازان را مى‏خريدم و تن بچه‏ها مى‏كردم . از زور غم و غصه ، مريض شدم . روزى خواربارفروشى كه پنجاه دلار از ما طلبكار بود ، پسر يازده ساله‏ام را به دزديدن يك جين مداد ، متّهم كرد . موقعى كه پسرم جريان را تعريف مى‏كرد ، اشك در چشمانش حلقه زده بود . من آگاه بودم كه او پسرى درستكار و بى گناه است و بى جهت پيش ديگران ، بدنام و سرشكسته شده است . اين حادثه ، پشتم را شكست . تمام گرفتارى‏هايى را كه با آنها روبه‏رو بوديم ، در نظرم مجسّم كردم . هيچ اميدى به آينده نداشتم . انگار كه دچار جنون آنى شده بودم ؛ چون ماشين لباسشويى را بستم و دختر كوچك پنج ساله‏ام را به اتاق خواب بردم . پنجره‏ها را بستم و روزنه‏ها را با كاغذ گرفتم . دختر كوچكم به من گفت : مادر ! چه كار مى‏كنى؟ من به او جواب دادم : مى‏خواهم سرما نخوريم ! سپس شير گاز را باز كردم و روى رخت‏خواب دراز كشيديم . دخترم گفت : مادر ! اين مسخره

1.اين داستان ، يكى از دو داستانى است كه داوران نتوانستند يكى از آنها را بر ديگرى ترجيح دهند ، لذا جايزه را ميان ارسال كنندگان آنها تقسيم كردند . براى توضيح بيشتر ، ر . ك : ص‏۱۱۰ .


الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث
52

دِيل كارْنِگى ، در بخش پنجم از كتاب آيين زندگى ، تحت عنوانِ «روشى كامل براى چيره شدن بر نگرانى» مى‏نويسد :
روزهايى را به خاطر دارم كه صحبت مردم در باره جنگ ميان دانش و دين بود ؛ امّا آن ديرى نپاييد ؛ چون جديدترين دانش امروزى يعنى «روان‏پزشكى» ، چيزهايى را ياد مى‏داد كه پيامبران مى‏آموختند . چرا؟ چون پزشكان روحى درك كرده‏اند كه عبادت و ايمان قوى به مذهب ، بيش از نيمى از نگرانى‏هاى ما را برطرف مى‏سازند . دكتر بريل ، يكى از پيشوايان اين علم مى‏گويد : كسى كه ايمان راسخ به مذهبى داشته باشد ، هرگز گرفتار بيمارهاى عصبى نخواهد شد» .
اگر مذهبى در كار نباشد ، زندگى پوچ است .
چند سال پيش از فوت «هنرى فورد» به ملاقات او رفتم . قبل از اين كه او را ببينم ، انتظار داشتم اندوه و ملالت جانكاهى را كه حاكى از سال‏ها اداره كردن يكى از مؤسّسات بزرگ است ، در سيمايش بخوانم ؛ ولى هنگامى كه او را در 78 سالگى اين چنين شاداب و آرام يافتم ، دچار شگفتى شدم . وقتى علّت را از او پرسيدم ، گفت : «معتقدم كه خدا خودش كارها را روبه‏راه مى‏كند و احتياجى به اندرزهاى من ندارد» .
امروزه ، حتّى پزشكان روان‏شناسى نيز مبلّغ جديد مذهب شده‏اند . آنها ما را به دين ، پاى بند مى‏كنند كه از آتش اين دنيا در امان بمانيم . يعنى از آتش جهنّمِ : زخم معده ، آنژين دوپراترين ، اختلال عصبى و جنون . اِمِرسون در باره خودش مى‏گويد : «من استاد علم خوشى و شادى هستم» . عيسى مسيح هم معلم «علم شادمانى» بود . او به پيروانش دستور مى‏داد كه شاد باشند و خود را با خوشى دمساز نمايند .
زنى ، به سختى در يافته بود كه بدون خدا زندگى غير ممكن است . من اسم اين زن را مارى كوشمن مى‏گذارم ، هر چند نام حقيقى‏اش اين نيست ؛ زيرا

  • نام منبع :
    الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 72175
صفحه از 496
پرینت  ارسال به