55
الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث

همان‏طور كه بحران كاهش پيدا كرد ، وضع مالى ما هم بهتر شد . در يكى از كلوپ‏ها كارى پيدا كردم و ساعت فراغت را هم به بافتن جوراب مى‏گذراندم . يكى از فرزندانم براى آن كه بتواند وارد دانشكده شود ، در يكى از مزارع ، كارى پيدا كرد و صبح تا شب ، سيزده گاو را مى‏دوشيد . امروزه هر كدام از بچّه‏هاى من براى خودشان خانواده‏اى تشكيل داده‏اند .
من داراى سه نوه زيبا هستم . هنگامى كه به ياد آن روز و شير گاز مى‏افتم ، از خداى خود سپاس‏گزار مى‏شوم كه مرا به موقع ، بيدار كرد . چه خوشى‏هايى را از دست مى‏دادم ، اگر آن فكر وحشيانه را اجرا مى‏كردم ! چه ساليان خوشى را كه نمى‏ديديم ! هنگامى كه به گوشم مى‏رسد شخصى مى‏خواهد به زندگى خود پايان دهد ، فرياد مى‏كشم : «نكن! نكن! لحظات تاريك زندگى ، لحظه‏اى بيش طول نمى‏كشد و سپس آينده روشن و اميدبخش در پيش است ...» .
در همين امريكا در هر 35 دقيقه ، يك نفر خودكشى مى‏كند و هر دو دقيقه يك نفر ديوانه مى‏شود . بيشتر آنها هر گاه به آرامشى كه در دعاهاى مذهبى نهفته است پى ببرند ، از خودكشى منزجر مى‏شوند .
يكى از مشهورترين پزشكان روان‏شناس ، كارل يونگ در صفحه 264 از كتاب خود موسوم به انسان نو در كاوش روح مى‏گويد : «در سى سال گذشته ، مردم كشورهاى گوناگونى به من مراجعه كرده‏اند و صدها بيمار را معالجه كرده‏ام . در بين همه بيماران - كه نيمه دوم زندگى يعنى بيش از سى و پنج سال را مى‏گذراندند - ، كسى پيدا نشده است كه مشكلش يافتن يك عقيده مذهبى نباشد . مسلّماً بيمارى آنها مربوط به اين بود كه چيزهايى را كه مذاهب به پيروان خود بخشيده‏اند ، آنها از دست داده بودند . هيچ كدام از آنها تا وقتى كه عقيده مذهبى خود را نيافتند ، حقيقتاً معالجه نشدند» .


الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث
54

است ؛ چند لحظه پيش بود كه از خواب بيدار شديم! امّا من جواب دادم : عيبى ندارد . فقط چرتى مى‏زنيم . سپس چشمانم را بستم و به صداى گازى كه از شير خارج مى‏شد گوش فرا دادم . هرگز بوى آن گاز را فراموش نخواهم كرد ... .
ناگهان فكر كردم آهنگى مى‏شنوم . خوب گوش دادم . فراموش كرده بودم پيچ راديوى آشپزخانه را ببندم . البته اين ، الآن اهميت نداشت ؛ امّا صداى موسيقى همچنان ادامه داشت . در همان موقع ، صداى سرود مذهبى و قديمى‏اى را شنيدم كه مى‏خواند : «وقتى كه دردها و سختى‏هاى خود را مى‏توانيم با خداى خود در ميان گذاريم ، چه لزومى دارد كه از مشكلات خود نگران شويم؟!» .
همان طور كه به آن سرود گوش مى‏كردم ، فهميدم كه اشتباه بزرگى مرتكب شده‏ام . مى‏خواستم به تنهايى با حوادث زندگى بجنگم و هرگز براى نگرانى‏هايم از خداوند ، كمك نخواسته بودم ... . از جا پريدم و شير گاز را بستم و درها را باز كردم و پنجره‏ها را گشودم .
بقيه آن روز را به گريه و دعا گذراندم . نه براى اين كه خداوند به من كمكى بكند ؛ بلكه به شكرانه موهبت‏هايى كه به من ارزانى داشته : «داشتن پنج فرزند سالم» . با خداى خود عهد كردم كه از اين به بعد ، هرگز ناسپاس نباشم و تا امروز هم سرقول خود ايستاده‏ام .
حتى با وجود از دست دادن خانه شخصى‏ام ، و كوچ كردن به يك كُلبه روستايى با اجاره پنج دُلار درماه ، براى استفاده كردن از چنين مكانى ، خدا را شكر مى‏كردم كه حدّاقل زير سقفى زندگى مى‏كنيم كه ما را از سرما و گرما نگه مى‏دارد . خدا را شكر مى‏كنم براى آن كه كارها بدتر از آن نشد و حتماً صداى مرا شنيد ؛ چون كارها رو به راه شد . البته نه فورى ؛ بلكه

  • نام منبع :
    الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 72137
صفحه از 496
پرینت  ارسال به