367 مرگ
1666 ـ مرگ
قرآن :
«همان [خدايى] كه مرگ و زندگى را بيافريد، تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده».
حديث :
۵۸۳۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه يكى از شما بميرد،قيامتش برپا شده است، و آن چه براى او از خير و شر هست مى بيند .
۵۸۳۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس با هر چيزى [از اعمال و صفات ]بميرد، خداوند او را با همان برمى انگيزد.
۵۸۳۲.امام على عليه السلام :با مرگ، دنيا پايان مى پذيرد.
۵۸۳۳.امام على عليه السلام :مرگ، دروازه آخرت است.
۵۸۳۴.امام صادق عليه السلام :گروهى نزد پيغمبرى آمدندو گفتند : دعا كن پروردگارت مرگ را از ما بردارد. آن پيامبر برايشان دعا كرد. پس خداوند تبارك و تعالى مرگ را از آن جماعت برداشت. جمعيتشان چندان زياد شد كه خانه ها بر آنان تنگ گشت و نسلشان افزايش يافت. [به طورى كه ]صبح كه مى شد مرد [خانه ]مجبور بود پدر و مادر و پدربزرگ و پدربزرگِ پدربزرگش را غذا بدهد و آنها را راضى گرداند [يا به نظافت آنها برسد]و به ايشان رسيدگى نمايد. لذا از كسب و كار باز ماندند. اين بود كه آمدند و گفتند : از پروردگارت بخواه ما را به عمرهايى كه داشتيم برگرداند. آن پيغمبر از پروردگارش عز و جل، چنين تقاضا كرد و خداوند آنها را به مدّت هاى [معيّن شده] عمرشان باز گرداند.
1667 ـ يقين به مرگ
قرآن :
«هر جاندارى، چشنده [طعم] مرگ است. و همانا روز رستاخيز پاداش هايتان به طور كامل به شما داده مى شود. پس هر كه را از آتش به دور دارند و در بهشت در آورند، قطعاً كامياب شده است و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست».
حديث :
۵۸۳۵.امام صادق عليه السلامـ درباره آيه «بگو : آن مرگى كه از آن مى گريزيد، قطعاً به سر وقت شما مى آيد...»۱ـفرمود : سال ها را مى شمرى، بعد ماه ها را مى شمرى، بعد روزها را مى شمرى، سپس ساعت ها را مى شمرى و آن گاه نَفَس ها را مى شمرى «پس، چون اجلشان فرا رسد نه [مى توانند ]ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش» . ۲
۵۸۳۶.امام على عليه السلام :هيچ ايمانِ توأم با يقينى نديدم كه براى اين انسان به شك شبيه تر باشد؛ او هر روز مردگان را به سوى گورستان توديع و تشييع مى كند و با اين حال باز به دنياى فريبنده روى مى آورد و از شهوت و گناهان دست نمى كشد. اگر اين بينوا فرزند آدم را نه گناهى بود كه مرتكب شود و نه حساب و كتابى در كارش بود به جز همين مرگ كه اجتماع او را پراكنده و جمعش را متفرّق و فرزندانش را يتيم مى كند، بى گمان سزاوار بود كه از اين دنياى پُر رنج و خستگى حذر كند.