۳۴۹۲.امام على عليه السلام :از همنشينى با افراد فاسق و فاجر و متظاهر به معاصى خدا دورى كن .
۳۴۹۳.امام على عليه السلام :دوستِ آدم نادان، در رنج و سختى است .
۳۴۹۴.امام على عليه السلام :از مصاحبت با فاسقان دورى كن؛ زيرا بدى به بدى مى پيوندد .
۳۴۹۵.امام على عليه السلامـ در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن عليه السلام ـفرمود : فرزندم! از دوستى با احمق بپرهيز؛ زيرا او مى خواهد به تو سود رساند، اما زيان مى زند .
۳۴۹۶.امام زين العابدين عليه السلامـ در سفارش به فرزند بزرگوارش حضرت باقر عليه السلام ـفرمود : زنهار از مصاحبت با كسى كه از خويشان خود مى برد؛ زيرا من چنين كسى را در سه جاى كتاب خداوند عز و جللعنت شده يافتم .
۳۴۹۷.امام رضا عليه السلام :دوستِ آدم نادان، در رنج است .
1104 ـ عوامل برهم زننده دوستى
۳۴۹۸.امام على عليه السلام :هر گاه مرد برادر خود را عصبانى (خجالت زده) ۱ كند، او را از دست بدهد .
۳۴۹۹.امام على عليه السلام :حسادت ورزيدن دوست، از ناسالم بودن دوستى است .
۳۵۰۰.امام على عليه السلام :زنهار كه بدگمانى هرگز بر وجود تو چيره نشود؛ زيرا جايى براى دوستى تو با كسى باقى نمى گذارد .
۳۵۰۱.امام على عليه السلام :هر كه از دوست خود پرس و جوى زياد (حساب كشى) كند رشته دوستيش بگسلد .
۳۵۰۲.امام على عليه السلام :هر كه با برادران مناقشه كند، دوستانش كم شود .
۳۵۰۳.امام صادق عليه السلام :اگر مى خواهى كه دوستى برادرت براى تو خالص بماند، هرگز با او شوخى مَكن، با او ستيزه مَكن، به او فخر مفروش، و با وى خصومت مورز .
۳۵۰۴.امام هادى عليه السلام :ستيزه جويى ، دوستىِ ديرينه را بر هم مى زند و پيوند محكم (هر امرى) را مى گشايد. كمترين چيزى كه در ستيزه كردن هست، اين است كه هر يك مى خواهد بر ديگرى چيره آيد و اين چيره جويى، عامل اصلى بريده شدن پيوند دوستى است .
1105 ـ مرزهاى دوستى
۳۵۰۵.امام على عليه السلام :دوست راستين، كسى است كه تو را در بر طرف كردن عيبهايت راهنمايى كند، در غيابت مواظب تو باشد و تو را بر خودش ترجيح دهد .
۳۵۰۶.امام على عليه السلام :هر چه محبّت دارى نثار دوستت بكن، اما هر چه اطمينان دارى به پاى او مريز .
۳۵۰۷.امام صادق عليه السلام :دوستى مرزهايى دارد كه هر كس همه يا برخى از آنها را داشته باشد، دوست است وگرنه او را اصلاً دوست مشمار: نخست اين كه ظاهر و باطنش با تو يكى باشد؛ دوم اين كه آبروى تو را آبروى خودش داند و عيب و بى آبرويى تو را عيب و بى آبرويى خودش؛ سوم اين كه مقام و مال ، (برخورد) او را نسبت به تو عوض نكند؛ چهارم اين كه هر كمكى از دستش بر مى آيد از تو دريغ ننمايد ؛ و پنجم كه در بردارنده همه اين خصلتهاست، اين كه در هنگام گرفتارى ها تو را تنها نگذارد .