287
تبليغ بر پايه قرآن و حديث

حديث

۳۲۴.امام على عليه السلام : كسى كه سخنش را استوار گرداند ، فراوانى فضل خود را آشكار ساخته است.
۳۲۵ . امام على عليه السلام : بهترين سخن ، سخن استوار است.
۳۲۶ . امام على عليه السلام : بهترين گفتار آن است كه با ترتيب نيك ، آن را بيارايد ، و خاص و عام آن را بفهمد.
۳۲۷ . امام على عليه السلام :
امام على عليه السلام : كسى كه سخنش را استوار گرداند ، فراوانى فضل خود را آشكار ساخته است.
325 . امام على عليه السلام : بهترين سخن ، سخن استوار است.
326 . امام على عليه السلام : بهترين گفتار آن است كه با ترتيب نيك ، آن را بيارايد ، و خاص و عام آن را بفهمد.
327 . امام على عليه السلام : بهترينِ گفتار آن است كه گوش ها از آن ملول نشوند و فهم آن ، ذهن ها را رنجور نسازد.

ر ك : ص 225 ، ح 234 .

6 / 5

اشاره در آن جا كه صراحت روا نباشد

۳۲۸.سنن أبى داوودبه نقل از عايشه ـ: هرگاه چيزى (سخن ناروايى) از فردى به ايشان مى رسيد ، نمى فرمود : «فلانى را چه شده كه [ چنين] مى گويد» ؛ بلكه مى فرمود : «چه شده كه مردم چنين و چنان مى گويند؟!» .

۳۲۹.المعجم الكبيربه نقل از خوّات بن جبير ـ: به همراه رسول خدا در منطقه مرَّ الظهران توقّف كرديم . من از خيمه ام بيرون آمدم . به زنانى برخوردم كه با يكديگر سخن مى گفتند . من از گفتگوى آنان خوشم آمد . به خيمه بازگشتم و جامه دانم را برداشتم و از ميان آن ، جامه اى بيرون آورده ، پوشيدم و آمدم با آن زنان نشستم. در اين هنگام ، رسول خدا از خيمه خود خارج شد و فرمود : «اى ابا عبداللّه ! براى چه با زنان نشسته اى؟».
چون رسول خدا را ديدم ، از ايشان ترسيدم و خود را باختم . گفتم : اى رسول خدا! شترى گريز پا دارم و به دنبال ريسمانى براى او هستم . پيامبر صلى الله عليه و آله رفت... و وضو ساخت و در حالى كه آب از محاسن ايشان برسينه شان مى چكيد (يا آن كه گفت : قطرات آب وضو از محاسن ايشان برسينه شان مى چكيد) ، برگشت و فرمود : «اى ابو عبداللّه ! سرانجامِ گريختن شترت چه شد؟!» .
آن گاه حركت كرديم. پيامبر صلى الله عليه و آله در راه به من برنمى خورد ، مگر آن كه مى فرمود : «سلام بر تو اى ابوعبداللّه ! سرانجام گريختن آن شتر چه شد؟!» .
وقتى اين [ اشارات حضرت] را ديدم ، به سوى مدينه شتاب كردم و از رفتن به مسجد و همنشينى با پيامبر صلى الله عليه و آله اجتناب كردم. پس از مدّتى ، با استفاده از يك ساعتِ خلوت مسجد ، وارد مسجد شدم و به نماز ايستادم كه ناگهان رسول خدا از يكى از اتاق هاى خود خارج شد و دو ركعت نماز كوتاه خواند . من به اميد آن كه ايشان برود و تنهايم گذارد ، نماز را طولانى كردم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى ابوعبداللّه ! هر قدر كه مى خواهى ، نمازت را طولانى كن كه من تا نمازت را تمام كنى ، همچنان خواهم ايستاد». با خود گفتم : سوگند به خدا! پيش رسول خدا عذر خواهم خواست و از اين دلگيرى آسوده خاطرش خواهم نمود . از اين رو ، هنگامى كه حضرت فرمود : «سلام بر تو اى ابو عبداللّه ! سرانجام گريختن آن شتر چه شد؟» ، گفتم : سوگند به آن كه تو را به حق به رسالت برانگيخت ، آن شتر ، از زمانى كه اسلام آوردم ، نگريخته است. [ رسول خدا] سه بار فرمود : «خدايت رحمت كند!» و ديگر هرگز به آن ماجرا اشاره نكرد.


تبليغ بر پايه قرآن و حديث
286

الحديث

۳۲۴.الإمام عليّ عليه السلام :مَن سَدَّدَ مَقالَهُ بَرهَنَ عَن غَزارَةِ فَضلِهِ . ۱

۳۲۵.عنه عليه السلام :أحسَنُ القَولِ السَّدادُ . ۲

۳۲۶.عنه عليه السلام :أحسَنُ الكَلامِ ما زانَهُ حُسنُ النِّظامِ ، وفَهِمَهُ الخاصُّ وَالعامُّ . ۳

۳۲۷.عنه عليه السلام :أحسَنُ الكَلامِ ما لا تَمُجُّهُ الآذانُ ، ولا يُتعِبُ فَهمُهُ الأَفهامَ . ۴

راجع : ص 224 ح 234 .

6 / 5

التَّلويحُ في ما لا يَنبَغِي التَّصريحُ بِهِ

۳۲۸.سنن أبي داود عن عائشة :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ الشَّيءُ لَم يَقُل : «ما بالُ فُلانٍ يَقولُ ؟ !» ، ولكِن يَقولُ : «ما بالُ أقوامٍ يَقولونَ كَذا وكَذا ؟ !» . ۵

۳۲۹.المعجم الكبير عن خوّات بن جبير :نَزَلنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهمَرَّ الظَّهرانِ ، فَخَرَجتُ مِن خِبائي ، فَإِذا أنَا بِنِسوَةٍ يَتَحَدَّثنَ فَأَعجَبنَني ، فَرَجَعتُ فَاستَخرَجتُ عَيبَتي ، فَاستَخرَجتُ مِنها حُلَّةً فَلَبِستُها وجِئتُ فَجَلَستُ مَعَهُنَّ ، وخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن قُبَّتِهِ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّهِ ، ما يُجلِسُكَ مَعَهُنَّ؟
فَلَمّا رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله هِبتُهُ وَاختَلَطتُ ، قُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ جَمَلٌ لي شَرَدَ ، فَأَنَا أبتَغي لَهُ قَيدا ، فَمَضى . . . وتَوَضَّأَ فَأَقبَلَ وَالماءُ يَسيلُ مِن لِحيَتِهِ عَلى صَدرِهِ ـ أو قالَ : يَقطُرُ مِن لِحيَتِهِ عَلى صَدرِهِ ـ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ جَمَلِكَ ؟
ثُمَّ ارتَحَلنا ، فَجَعَلَ لا يَلحَقُني فِي المَسيرِ إلاّ قالَ : السَّلامُ عَلَيكَ أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ ذلِكَ الجَمَلِ؟
فَلَمّا رَأَيتُ ذلِكَ تَعَجَّلتُ إلَى المَدينَةِ وَاجتَنَبتُ المَسجِدَ وَالمُجالَسَةَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، فَلَمّا طالَ ذلِكَ تَحَيَّنتُ ساعَةَ خَلوَةِ المَسجِدِ ، فَأَتَيتُ المَسجِدَ فَقُمتُ اُصَلّي ، وخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن بَعضِ حُجَرِهِ فَجأَةً ، فَصَلّى رَكعَتَينِ خَفيفَتَينِ ، وطَوَّلتُ رَجاءَ أن يَذهَبَ ويَدَعَني ، فَقالَ : طَوِّل أبا عَبدِ اللّهِ ما شِئتَ أن تُطَوِّلَ ؛ فَلَستُ قائِما حَتّى تَنصَرِفَ .
فَقُلتُ في نَفسي : وَاللّهِ لَأَ عتَذِرَنَّ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آلهولاَُ برِئَنَّ صَدرَهُ . فَلَمّا قالَ : السَّلامُ عَلَيكَ أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ ذلِكَ الجَمَلِ ؟ فَقُلتُ : وَالَّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ ، ما شَرَدَ ذلِكَ الجَمَلُ مُنذُ أسلَمَ ۶ .
فَقالَ : رَحِمَكَ اللّهُ ! ـ ثَلاثا ـ ثُمَّ لَم يَعُد لِشَيءٍ مِمّا كانَ . ۷

1.غرر الحكم : ۸۴۱۹

2.غرر الحكم : ۲۸۶۵

3.غرر الحكم : ۳۳۰۴

4.غرر الحكم : ۳۳۷۱

5.سنن أبي داود : ۴ /۲۵۰ / ۴۷۸۸ ، كنز العمّال : ۷ / ۱۳۷ / ۱۸۳۸۳

6.كذا في الطبعة المعتمدة ، وفي كنز العمّال : «أسلمتُ»

7.المعجم الكبير : ۴ / ۲۰۳ / ۴۱۴۶ ، كنز العمّال : ۷ / ۲۱۰ / ۱۸۶۶۴

  • نام منبع :
    تبليغ بر پايه قرآن و حديث
    المساعدون :
    حسينی، سيد حميد؛ نصيری، علي
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحدیث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1422 ق / 1380 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 58305
الصفحه من 490
طباعه  ارسل الي